چگونه بورکینی، رسانههای فرانسوی را به هیجان آورد و حیرت رسانههای کشورهای جهان را برانگیخت؟
مقولههای متفاوتی مثل محاسبات فرصتطلبانه انتخاباتی، احساسات برانگیخته و جریحهدار شده بسیاری از مردم فرانسه در جریان تحمل حملات تروریستی با نام اسلام و یا بحثهای تئوریک هواداران جنبش زنان در دفاع از آزادی برهنگی بدن زن و یا دفاع از آزادی پوشش بقصد حمایت از "بورکینی"، چنان در هم تنیده شدهاند که جدا کردن آنها و داوریهای منصفانه درباره هرکدام از آنها بسیار دشوار شده است.
نتشر شده در: : روزآمد شده در
از سال ١٨٠٠، یعنی زمانی که فرمان پلیس فرانسه مبنی بر ممنوعیت پوشیدن شلوار در معابر عمومی توسط خانمهای فرانسوی منتشر شد، تا کنون بیش از دو قرن از مبارزه برای آزادی پوشش زنان میگذرد.
"کریستین بارد" پژوهشگر مرکز تاریخ علوم سیاسی، در کتابی که در سال ٢٠۱٠ منتشر شد و «تاریخ سیاسی شلوار» نام دارد، کوشیده است بیاری اسناد تاریخی نشان دهد که از قرون وسطا تاکنون کوشش برای تفاوت گذاری میان زنان و مردان هدفی جز این نداشته است که نابرابری جنسیتی را توجیه کند. بعقیده او «از ورای پوشاکی که مردم بر تن میکردهاند یک کنترل کامل اخلاقی و جنسیتی بر فرد فرد مردم تحمیل میشده است. آشکار است که این کنترل بویژه زنان را مورد هدف قرار میداده است.
به این ترتیب تمام قرن نوزدهم و بیستم، زنان غرب علیه این قواعد و قوانین تثبیت کننده نابرابریها مبارزه کردهاند و بویژه جنبش فمینیستی اروپا در قرن بیستم در این عرصه دستاوردهای فراوانی دارد.
با چنین پشتوانه ای است که ظهور "بورکینی" در فرانسه میان فمینیستهای این کشور داوری دوگانه و متضادی را برانگیخته است. در واقع حوادث اخیر فرانسه و پا به میدان گذاشتن لباسی نه چندان جذاب که با سختگیری شریعتمدارانهای سر تا پای زنان را در هزارتویِ خود پنهان میکند، گروهی از فعالان جنبش زنان را بیاد گذشتههای نه چندان نزدیکی میاندازد که پوشش یا برهنگی وجب به وجب از بخشهای مختلف اندام زنان، اسیر تمایلات و ملاحظات اخلاقمدارانه و مردسالارانه بود. این بخش از فمینیستها ظهور زنان مسلمان را در کنار دریا و در شرایطی که مجبورند در لباس دست و پاگیری شنا کنند که همه اندام آنان را از دیدها پنهان میسازد، با گذشته تاریخی خود مقایسه کردند و به مخالفت با آن برخاستند. این در حالی است که کسان دیگری پذیرش این لباس نوظهور شنا را با اصل آزادی پوشش توضیح میدهند و معتقدند که استفادهکنندگان از بورکینی هم میتوانند از همین اصل- که دستاورد دو قرن مبارزه فمینیست هاست- بهره گیرند.
واقعیت این است که همهگیر شدن بحثها درباره بورکینی در مخافل رسانهای فرانسه ارتباط چندانی با موازین اصول و گذشته تاریخی جنبش فمینیستی فرانسه ندارد.
باید بیاد آورد که فجایع تروریستی اخیر فرانسه، بویژه آنچه که در شهر ساحلی "نیس" اتفاق افتاد و تروریست دیوانهای عابران بیگناه را زیر چرخهای کامیون خود متلاشی کرد، چنان احساسات مردم فرانسه را جریحهدار ساخت که میشود گفت درست پس از این حوادث بود که ماجرای بورکینی کم کم بر سر زبانها افتاد و تعداد ناچیزی از زنان مسلمانی که با این لباس شنای جدید به سواحل دریا روی آورده بودند، ناگهان با موجی از احساسات خشمگینانه مردم روبرو شدند.
آشکار است که در این برآشفتگی و ناخشنودی مردم، نفرت از اقدامات وحشیانه تروریستها که با نام اسلام اقدام به عملیات جنایتکارانه میکنند، نقش برجستهای داشت؛ از این روست که احساسات اسلامستیزانه فراوانی در میان مردم عادی رواج یافت و از آنجا که بورکینی ناگهان بعنوان سمبل لباس اسلامی به صحنه آمد تمام نگاههای خشمگین را بسوی خود متمرکز کرد.
باید به این تحرکات خودجوش اجتماعی این واقعیت را نیز اضافه کرد که فرانسه در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قرار دارد و در نتیجه سیاست مردان زیادی که خود را آماده رقابتهای انتخاباتی میکنند و برای بدست آوردن محبوبیت، هیچ فرصتی را بقصد جلب نظر مردم از دست نمی دهند، این احساسات برآشفته را علیه "بورکینی" بفال نیک گرفتند و به این موج خوش آمد گفتند.
این روزها کم نیستند کاندیداهائی که به مردم قول تصویب قوانینی را می دهند که بورکینی را از صحنه روزگار براندازد. این در حالی است که بخشنامههای تعدادی از شهرداران شهرهای ساحلی فرانسه مبنی بر ممنوعیت استفاده از بورکینی در سواحل این شهرها از سوی "شورای عالی اداری فرانسه" غیرقانونی اعلام شده است.
این حوادث در فرانسه و جهان چگونه منعکس شدند ؟
می توان گفت که از فردای اعلام ممنوعیت استفاده از بورکینی، در برخی از شهرهای کوچک ساحلی در جنوب فرانسه که تنها توسط اعضای شورای شهر تصمیم گرفته شده بود، در رسانه های فرانسه انعکاس وسیعی داشت. همدلی روزنامههای دستراستی فرانسه با این موج احساساتی نفرت توأمان از تروریسم و از اسلام در عمل فضای مناسبی برای انعکاس وسیع این نوع داوری ها در رسانهها بوجود آورد. باید اعتراف کرد که مخالفت با این موج پرقدرت احساساتی که اینجا و آنجا توسط برخی از نشریات چپ یا مستقل انجام میگرفت بازتاب چشمگیری نداشت. درست از همین روست که این سر و صداها علیه بورکینی توجه مردم کشورهای دیگر جهان را متوجه فرانسه کرد و دیری نپائید که ابراز حیرت همراه با واکنشهای مخالف علیه این "بورکینی ستیزی سراسری" فرانسوی ها رسانه های جهان را در بر گرفت.
به جرأت می توان گفت که بخش بسیار مهمی از رسانههای اروپائی و بویژه آمریکائی رفتار مردم را بباد انتقاد گرفتند و فرانسویها را متعصب و خودمحوربین توصیف کردند.
موجی از مطالب انتقادی، گاه تمسخرآمیز و در بسیاری از موارد اندرزگونه در رسانه های کشور های دیگر جهان منتشر شد. تعمیم دادن این تصمیات محلی مبنی بر ممنوعیت استفاده از بورکینی در برخی پلاژهای شهرهای ساحلی به "کشور فرانسه" و یا به "فرانسویان" شاید بیشتر ناشی از مصاحبهای بود که مانوئل والس نخست وزیر فرانسه با نشریه "لا پرووانس" انجام داد و این اقدامات چند شهردار شهرهای جنوب فرانسه را مورد تأیید قرار داد.
"کاتلین پارکر" سرمقاله نویس محافظهکار نشریه "واشینگتن پست"، اظهار نظر کرد که شهردارهائی که بورکینی را ممنوع کردهاند، هدف مبارزه خود را اشتباه گرفتهاند. او نوشت البته با توجه به حوادثی که برای مردم فرانسه اتفاق افتاده است میشود بر آشفتگی فرانسویها را درک کرد، ولی بسیار دشوار است که یک لباس کوچک شنا را بتوان ابزاری برای تعرض به جامعه فرانسه توصیف کرد.
نشریه "زوددویچه زایتونگ" نوشت که «ممنوع کردن بورکینی تنها با یک دلیل قابل توجیه است، اسلام ستیزی». این نشریه آلمانی چپِ میانه، برای خوانندگان خود توضیح داده است که "بورکینی" همان "بورکا" نیست؛ «چهره زنان را نمیپوشاند و به ارزشهای جوامع غربی لطمه نمیزند»؛ بنابراین «ممنوع کردن آن در پلاژها به معنای دفاع از آزادی زنان نیست؛ حمایت از لائیسیته نیز نیست؛ بلکه بیشتر این معنی را می دهد که «ما نمی خواهیم شماها اینجا باشید».
بعقیده این نشریه " ممنوعیت بورکینی، ثمره یک توافق جمعی ناشی از یک مباحثه روشنگر نیست، بلکه محصول نوعی اسلام ستیزی است که از سوءقصدهای تروریستی و نیز برخی محاسبات سیاسی تغذیه کرده و به یاری تنگنظری چند شهردار مورد حمایت قرار گرفته است».
در منطقه فلاندر نشین بلژیک نیز نشریه "دو استاندارد" مدعی شد که کار ما به جائی کشیده است که بنام آزادی و ارزشهای غربی میخواهیم بدیگران فرمان دهیم که در کنار دریا، چه لباسی بپوشند. این نشریه اضافه کرده است «کسانی که همه جا را پر از تهدید می بینند، معنایش آنست که بخود اعتماد ندارند».
در اسپانیا با وجود آنکه استفاده از بورکینی آزاد است، نشریات این کشور علاقه خاصی نسبت به حوادث فرانسه نشان دادهاند. نشریه محافظه کار "ای.بی.سی." مدعی شده است که شهردارهای فرانسوی در استدلالهای خود دچار اشتباه شدهاند، چراکه زنان مسلمانی که بورکینی میپوشند از خود اختیاری ندارند و مردان بنیادگرای خانواده آنها را وا میدارند تا از بورکینی استفاده کنند.
نشریه فرانسوی "کوریه انترناسیونال " که مقالات نشریات مختلف جهان را درباره ماجرای بورکینی فرانسویها جمعآوری و منتشر کرده است می نویسد که سیل این نوع مقالهها موقعی جاری شد که ویدئوی مجبور کردن یک زن مسلمان به در آوردن بورکینیاش توسط چهار پلیس مسلح در شبکههای اجتماعی پخش شد.
این فیلم کوتاه چند دقیقهای بازتاب وسیعی در رسانههای غرب داشت و موجی از انتقاد را متوجه فرانسه کرد. این نشریات، لائیسیته فرانسه را مورد تمسخر قرار میدادند. یکی از نویسندگان نشریه "ایندپندنت" در لندن، طی مقالهای خطاب به فرانسویان نوشت «مردم عزیز سفید پوست فرانسه! اجبار به در آوردن لباس شنائی که بر تن افراد است، دقیقاً ایده ای نیست که من از مفهوم آزادی داشتم. بنظر می رسد که اگر یک غیر سفید پوست شما را وادار بکاری کند واژه اجبار و سرکوب را بکار می برید، ولی اگر سفید پوستی همین کار را کرد نامش آزادی است».
نشریه آلمانی "تاگس زایتونگ" نیز مقاله انتقادیاش را با این تیتر آغاز کرده است: «آزادی یعنی آزادی کسی که نوع دیگری لباس میپوشد!»
این نشریه توضیح داده است که این جمله را از روی جمله معروف "رزا لوکزامبورگ" تقلید کرده است که گفته بود «آزادی همیشه آزادی کسی است که نوع دیگری می اندیشد».
"وال استریت جورنال" و نشریه "گاردین" هم مقالاتی را علیه ممنوعیت بورکینی در فرانسه منتشر کرده اند. باید گفت که مقاله نشریه "گاردین" مطلب طنزآمیزی است که مخالفان فرانسوی بورکینی را بباد تمسخر گرفته است.
جالب است بدانید که یک نشریه الجزایری "ال ژری فوکوس"، طی مقاله اندرزگونه ای خطاب به مسلمانان مقیم فرانسه آنها را نصیحت کرده است که قواعد کشوری را که در آن زندگی می کنند رعایت کنند.
نویسنده این مقاله می نویسد، با توجه به حوادثی که در فرانسه اتفاق افتادهاند و حساسیتهای زیادی علیه اسلام از سوی مردم برانگیخته شده است، این اشتباه خواهد بود که اگر برخی مسلمانان بخواهند درست در همین شرایط حساس، موقعیت مسلمانان را تثبیت کنند و اصرار داشته باشند که نقشی برجسته برعهده گیرند و نظرها را بسوی خود جلب کنند؛ چرا که ایجاد هر سر و صدائی در این عرصه میتواند هرچه بیشتر مسلمانان را به حاشیه براند.
بروایت این مقاله، مسلمانان باید از هر اقدام تحریکآمیزی خودداری کنند، رفتارهایشان را با اوضاع فعلی جامعه هماهنگ سازند و بدانند که این در حاشیه قرار گرفتنها بسیار مفیدتر از آنست که هَلمَنمبارز بطلبند».
نشریه به رفتارهای یهودیانی اشاره میکند که در کشورهای مختلف جهان زندگی می کنند و هوشمندانه خود را از تحریک کردن مردم کنار میکشند.
این نشریه الجزایری از حادثه کرایه کردن یک استخر توسط یک انجمن زنان مسلمان در شهر "مارسی" یاد می کند که قرار بود زنان در این برنامه ورزشی خصوصی، همه با بورکینی حاضر شوند. اما وقتی این موضوع سر و صدا بپا کرد و حساسیت برانگیخت، شهردار این منطقه آنرا ملغی کرد. نشریه "ال ژری فوکوس" از مسلمانان می پرسد آیا میدانید که یهودیان بطور مرتب مراسم شنا در استخرهای مخصوص زنان برپا میکنند و آنرا بی سروصدا به انجام میرسانند؟
این نشریه نتیجه گرفته است که اسلام به همه مسلمانانی که در کشورهای مختلف زندگی می کنند و در آنها اقلیت هستند، توصیه می کند که قوانین و رسوم آن کشورها را رعایت کنند و از اقداماتی که مردم کشور میزبان را تحریک کند بپرهیزند.
بد نیست بدانید که بحث "بورکینی" فرانسویها به رسانههای ایران هم کشیده است. "عباس عبدی" تحلیلگر مسائل ایران، در نشریه "اعتماد" مقالهای نوشته است که «بورکینی فرانسوی و کنسرت ایرانی» نام دارد.
عبدی می کوشد نشان دهد که گرچه فرانسه و ایران در دو نقطه مقابل یکدیگر قرار دارند «ولی در عین حال تشابهاتی نیز میان آنها هست».
عبدی عقیده دارد که «جامعه فرانسه دچار فوبیای بنیادگرائی شده» و در نتیجه با هر نمادی که جامعه را بیاد بنیادگرایان افراطی میاندازد مبارزه می کند. بهمین دلیل هم وقتی کسانی "بورکینی" می پوشند آنرا ممنوع و پوشیدنش را مشمول جریمه می کند.
بعقیده عبدی اگر خوب بنگریم شاید به این نتیجه برسیم که "بورکینی" را گر چه می توان در بدترین حالت به بنیادگرائی داعشی ربط داد، ولی در واقع کوششی است برای جذب شدن زن مسلمان در جامعه سکولار فرانسه. اگر بورکینی نباشد زنان مسلمان کنار دریا نخواهند رفت و فرزندانشان را نیز نمی برند و کم کم از جامعه فرانسوی جدا می مانند؛ پس عقل اقتضا میکند که فرانسویها برای جذب این نوع مهاجران کاری انجام دهند.
عبدی می نویسد، اگر مسلمانها بورکینی را طراحی نمیکردند، باید خود فرانسوی ها این کار را میکردند. او نتیجه میگیرد که فرانسه دچار نوعی رفتار عوامانه و نابخردانه شده است.
عباس عبدی سپس بسراغ رهبران ایران می رود و می نویسد آنها هم با تمام مظاهری که گمان می کنند «مروج یا زمینهساز سکولاریسم است» مقابله می کنند. او مثال میزند که ایجاد تضاد و دوگانگی میان اسلام و کنسرت قانونی به نفع مخالفان کنسرتها تمام نخواهد شد و حتی به ضرر آنهاست، چرا که عده وسیعی را از آنها دور می کند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید