گمانهزنیهای ضد و نقیضِ کارشناسان و تحلیلگرانِ غربی دربارۀ احتمالِ حملۀ روسیه به اوکراین و اشغال خاک آن کشور ادامه دارد. تب و تابِ گفت و گوها و چانهزنیهای رهبران کشورهای بزرگ غربی به ویژه آمریکا با ولادیمیر پوتین نیز پایان نیافته است. در روزهای اخیر بعضی از تحلیلگران حتی پا فراتر گذاشتند و حمله به خاک اوکراین را ناگزیر و نزدیک دانستند و شروع به پیشبینیهایی دربارۀ پیامدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن کردند. اما ناظران و تحلیلگران محتاط به این بسنده کردهاند که آیندۀ بحران را ناروشن اعلام کنند و از گمانهزنیهای عجولانه بپرهیزند. بیشتر گمانهزنیها برپایۀ دادههای کنونی و عینیِ سیاسی، اقتصادی، نظامی و قلمروشناسی یا ژئوپُلیتیک انجام میگیرد. اما کشاکشها میان اوکراین و روسیه وجه نیرومند تاریخی نیز دارد.
در ۲۴ اوت ۱۹۹۱ یعنی درست چهار ماه پیش از فروپاشی رسمیِ اتحاد جماهیر شوروی، اوکراین که از ۱۹۱۹ به یکی از اقمار شوروی تبدیل شده بود، اعلام استقلال کرد و شروع به بازخوانی و بازنویسیِ تاریخ خود کرد، تاریخی که آن کشور را نه به روسیه بلکه به اروپا وصل میکرد. گفته میشود پوتین با همین تاریخِ بازنویسی شده سر جنگ دارد.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دانشگاهیان و مورخان اوکراین مانند جمهوریهای دیگر شوروی که توانسته بودند خود را از یوغ مسکو آزاد کنند، شروع به نوشتن تاریخی «ملی» برای کشور خود کردند. مراکز دانشگاهی و «آکادمی موُهیلا» در کیِف به کانون اصلی بازخوانی و بازنویسی «تاریخ ملی» تبدیل شدند. آکادمی موُهیلا که در ۱۹۳۲ تأسیس شده بود و شورویها فعالیت آن را ممنوع کرده بودند، به پایگاه دانشجویان هوادار اروپا و در سال ۲۰۱۴ به مرکز کنشگرانِ «انقلاب نارنجی» تبدیل شد.
انقلاب نارنجی یک سلسله راهپیماییها، اعتصابها، تحصنها و نافرمانیهای مدنی بود و طرفداری از اروپا را در سرلوحۀ شعارهای خود قرار داده بود. آن انقلاب با روایتی که «تاریخ ملی» اوکراین از گذشتۀ آن کشور عرضه میکرد، همآهنگ بود. اکثریت اوکراینیها موافق آن جنبش بودند. وظیفهای که دانشگاهیان و مورخان اوکراین به عهدۀ «تاریخ ملی» گذاشته بودند، برانگیختن «حس ملی» در میان مردم بود. آن تاریخ، اوکراینیها را از روسها دور و به اروپاییان نزدیک میکرد. گفته میشود «تاریخ ملی» که در آن سالها نوشته شد، اکنون به یکی از عناصر سازندۀ هویت ملی بیش از ٨٠ درصد اوکراینیها تبدیل شده و آنان هویت مشترک خود را با استناد به آن تاریخ تعریف میکنند.
اما پوتین به تاریخ اوکراین همچنان از دیدگاه تاریخنویسی شورویِ سابق مینگرد و آن کشور را «مالوروسیا» یا «روسیۀ صغیر» و مردمش را «مالایاروس» یا «روسهای کوچک» میخواند. اصطلاح «مالوروسیا» را بیزانسیها به منظور سازماندهی کلیسای اُرتُدوکس نخستین بار در سال ۱۳۳۵ میلادی برای نامیدن اوکراین کنونی به کار بردند. این اصطلاح را روسها از بیزانسیها گرفتند. «روسیا» یا روسیه در منابع تاریخی و کلیسای اُرتُدوکس دربرگیرندۀ روسیۀ کبیر، روسیۀ صغیر و روسیۀ سفید بود. از ۱۶۵۴ عنوان رسمی تزار «فرمانروای همۀ روسیهها» بود. با این حال، اوکراینیها از قرن شانزدهم کشورشان را اوکراین مینامیدند.
بهانۀ پوتین برای انکار «تاریخ ملی» اوکراین و جلوگیری از پیوستنِ آن کشور به اروپا حضور طرفداران روسیه در اوکراین است که ۲٠ درصد جمعیت را تشکیل میدهند و در شرق آن کشور سکونت دارند. کم و بیش همۀ تحلیلگران معتقدند که پوتین هرگونه نزدیکیِ سیاسی، اقتصادی و نظامی اوکراین را به غرب تهدیدی برای روسیه میداند.
در ژوئیۀ ۲۰۲۱ پوتین رسالۀ بلندی در سایت اینترنتی کرملین منتشر کرد و در آن از وحدت تاریخی روسها و اوکراینیها سخن گفت. او برای نوشتن آن رساله ماهها از مشاورت تاریخنویسان روسی بهرهمند شده بود. نتیجهگیری او در آن رساله این بود که از نظر تاریخی اوکراینیها و روسها ملت واحدی را تشکیل میدهند و دور شدن آنان از یکدیگر «سیاست راهبُردی آمریکا» و به طور کلی جهان غرب است. به گفتۀ او، غربیها میخواهند «اوکراین را وارد بازی استراتژیک خطرناکی» کنند و هدفشان این است که حصاری میان روسیه و اروپا بکشند و ما را محاصره کنند. اما روسیه هرگز زیر بار این طرح نخواهد رفت.
پوتین در ادامه میافزاید: گروههای ناسیونالیستِ رادیکال در اوکراین راه را برای عملی شدن چنین طرحی هموار کردهاند. شعارها و روسیههراسی آشکار آنها تا حد زیادی به عناصر تعیین کنندۀ سیاست دولت کنونی اوکراین تبدیل شده است. در پایان مینویسد: بر این باورم که حاکمیت واقعی اوکراین تنها در پیوند و مشارکت با روسیه ممکن است. پیوندهای معنوی، انسانی و تمدنی ما در طی قرنها شکل گرفته و با آزمونها، دستاوردها و پیروزیهای مشترک محکمتر شده است. سرچشمۀ پیوندهای مشترک ما یکی است. خویشاوندی ما از نسلی به نسلی دیگر منتقل شده است. این خویشاوندی را در دل و خاطرۀ همۀ کسانی باید جست که در روسیه و اوکراین زندگی میکنند. پیوندهای خونیِ میلیونها خانوادۀ روسی و اوکراینی ما را به هم وصل میکند. ما یک ملت بیش نیستیم. ما باهم همواره نیرومند و پیروزمند بودهایم و همچنان نیرومند و پیروزمند باقی خواهیم ماند.
اما جدا از فعل و انفعالاتی که در دو دهۀ گذشته در اوکراین و روسیه و در روابط آن دو کشور با یکدیگر روی داده، تحقیقات نشان میدهند که هماکنون اکثریت اوکراینیها با الهام از تاریخ ملیشان که سه دهه بیش از عمر آن نمیگذرد، دیگر احساس همبستگی با روسها نمیکنند و از بسیاری جنبهها با جهان غرب احساس نزدیکی میکنند. بیجهت نیست که گفتهاند: هویت ملی در درجۀ نخست «احساس مشترک» است.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید