حضور ورزشکاران در سیاست و حضور سیاسی وزرشکاران، در ایران سابقهای طولانی دارد. در این میانه کشاندن پای ورزشکاران معروف به کارازها و ستادهای انتخاباتی از روشهایی است که طی سالهای اخیر بسیاری از نامزدهای انتخاباتی از آن بهره جستهاند.
طی سالهای اخیر که فعالان انتخاباتی با شیوههایی غیر از انتشار میلیونی تراکت، بنر، شب نامه و … ، با روشهای دیگری برای کارزار انتخاباتی نیز آشنا شدند، دعوت از ورزشکاران معروف و محبوب برای حضور در کنار نامزدهای انتخاباتی به یکی از شیوه های مرسوم در کمپینهای انتخاباتی بدل شد.
در آخرین نمونه آن، بهداد سلیمی قویترین مرد جهان و حسین توکلی دیگر وزنه بردار طلایی ایران، طی سفر محمد باقر قالیباف به ساری به استقبال او رفتند و بدین شکل از او اعلام حمایت کردند.
همچنین با سرزدن به وبسایتهای حامی بسیاری از نامزدهای ریاست جمهوری در ایران میتوان به نام بسیاری از ورزشکاران نامی و گمنام برخورد کرد که به طرق مختلف حمایت خود را از یک نامزد انتخاباتی اعلام کرده اند.
بر خلاف انتخابات قبلی که تقریباً همه کاندیداها سعی کرده بودند نام ورزشکاران را به ستاد انتخاباتی خود اضافه کنند، در این انتخابات تاکنون محسن رضایی و محمدباقر قالیباف موفق به این کار شده اند.
در میان ورزشکاران حامی باقر قالیباف، نامهایی همچون منصور برزگر، امیررضا خادم، علیرضا دبیر، محسن کاوه، خداداد عزیزی، حمید درخشان، حسین عبدی، امیر توکلیان، صادق درودگر، داوود شیران، پژمان درستکار، کاظم محمودی، سعید عبدولی، مهرزاد قلاوند، مهدی عابدینی، محمد انصاری، رضا خیرخواه، اسماعیل ادهمی، رضا حسنزاده وسامان عبدولی و بسیاری دیگر دیده میشوند.
در دیگر سو نیز جمع ورزشکاران طرفدار محسن رضایی هستند که چند روزی است اعلام موجودیت کرده است.
آرش بهمنی- روزنامه نگار، درباره علت گرایش این دو طیف ناهمگون در موسم انتخابات به هم، به بخش فارسی رادیو بینالمللی فرانسه گفت:
«من تصور میکنم اگر ورزشکاران و همچنین کاندیداهای انتخابات، به تجربیات سال های گذشته توجه میکردند، متوجه میشدند که حمایت ورزشکاران از سیاستمداران در زمان انتخابات تأثیری بر میزان آراء ندارد. میتوان گفت که قشر مخاطب ورزشکاران، بیشتر مخاطبین حرفه ای ورزش و کسانی هستند که به ورزشگاه ها میروند. به نظر میرسد این اقشار، از ورزشکاران به عنوان ورزشکار انتظار دارند، و حرفها و توصیه های سیاسی آنها خیلی برای این خیل جمعیتی ملاک نیست. البته این یک نتیجه گیری کلی و صد درصدی نیست.»
این روزنامه نگار ادامه داد: «تجربه سالهای گذشته نیز نشاندهنده همین برآورد است. به عنوان مثال در سال 80 و همچنین 84 دو رییس سازمان تربیت بدنی برای شرکت در انتخابات کاندید شدند و بسیاری از ورزشکاران نیز از این دو حمایت کردند ولی این دو رأیی به دست نیاورند و اندک رأیی که به نام آنها در صندوقها ریخته شد به نظر نمیرسد به خاطر حمایت ورزشکاران از آنها بوده است.
به گمان من، این رابطه دوطرفه بین ورزشکاران و سیاست مداران، بیشتر موجب توجه و رفتن روی صفحه اول رسانه ها میشود تا اینکه تأثیری بر میزان آرای آنها داشته باشد.»
آرش بهمنی، در تحلیل انگیزه ورزشکاران در حمایت از سیاست مداران در موسم انتخابات و حضور در ستادهای انتخاباتی آنها نیز میگوید: «البته نمیتوان نیتخوانی کرد، ولی من تصور میکنم با توجه به تجربیات گذشته، انگیزه های مالی و درخواستهایی که این ورزشکاران از کانیداها دارند، عوامل اصلی حمایت ورزشکاران از نامزدهای مختلف انتخاباتی هستند.
در انتخابات گذشته مواردی داشتیم که ورزشکاری در ابتدا با حضور در یک ستاد انتخاباتی از یک کاندیدای خاص اعلام حمایت میکرد و پس از مدتی با پیشنهاد مالی بیشتر در ستاد انتخاباتی دیگری حضور میافت و از کاندیدای دیگری اعلام حمایت میکرد.
بسیاری از ورزشکاران سعی میکنند در این میانه سود مالی ببرند و من تصور میکنم اکثریت این افراد به دلیل مالی وارد ستادها میشوند؛ البته انکار نمیتوان کرد که برخی از ورزشکارها نیز به دلیل طرز تفکر و عقاید سیاسی یک کاندیدا از او حمایت میکنند.»
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید