دسترسی به محتوای اصلی
نگاهی به کتاب «رامشگران شمال خراسان»

موسیقی بخشی‌های خراسان، میراث معنوی جهان

موسیقی بخشی‌ها با زندگانی مردمی که به آن خو گرفته اند و با آن سروکار دارند، درآمیخته است. آنان بخشی‌ها را به سبب فرهنگ و حافظۀ شگفت‌انگیزشان بسیار گرامی می‌دارند. بخشی‌های خراسان سه زبانه‌اند. درنتیجه، مخاطبانشان می‌توانند هم فارسی‌زبان باشند، هم ترکی‌زبان و هم کردی‌زبان. بنابراین، هر رامشگری که در برخوردگاه اثرپذیری‌ها و سنت‌های گوناگون قرار گرفته است، سبک خاص خود را در تلفیق و بازتولید این سنت‌ها به‌کار می‌بندد. آنان خواسته و ناخواسته به سنت عرفانی و ادبی ایران وابسته‌اند.

زنده یاد حاج قربان سلیمانی
زنده یاد حاج قربان سلیمانی
تبلیغ بازرگانی

«رامشگران شمال خراسان: بخشی و رپرتوار او» عنوان کتابی است به قلم آمنه یوسف‌زاده که مؤسسۀ فرهنگی- هنری ماهور در سال 1388 (2009 میلادی) آن را در تهران چاپ و منتشر کرده است. این کتاب نخستین پژوهش علمیِ جامعی است که تاکنون دربارۀ موسیقی رامشگران شمال خراسان انجام گرفته است. این رامشگران را در شمال خراسان بخشی می‌نامند. کتاب در اصل متن کامل شده و گسترش‌یافتۀ رسالۀ دکتری نویسنده است که در سال 1997 در دانشگاه نانتر پاریس با درجۀ عالی از آن دفاع کرده است.نویسنده آن رسالۀ را با پژوهش‌های میدانی بیشتر و با دیدگاه‌ها و داده‌های جدیدتر تکمیل کرده و حاصل کار را در سال 2002 به صورت کتابی جامع دربارۀ این موسیقی به زبان فرانسه در انتشارات Peeters چاپ و منتشر کرده است. کتابی که مؤسسۀ ماهور در تهران چاپ کرده، ترجمۀ فارسی آن است. پیش از انتشار این کتاب، دربارۀ موسیقی استان پهناور خراسان دو کار پژوهشی با روش علمی انجام گرفته بود. یکی کار دکتر محمدتقی مسعودیه است دربارۀ موسیقی تربت‌جام و دیگری پژوهشی است از پروفسور استفن بلام(Stephen Blum) دربارۀ موسیقی شمال خراسان که حاصل شش ماه پژوهش میدانی او در نیمۀ اول سال 1969 است و قسمتی از آن به موسیقی بخشی‌ها اختصاص دارد.

کتاب آمنه یوسف‌زاده، چنان که خود در مقدمه گفته است، حاصل دست‌کم پانزده سال پژوهش میدانی او در شمال خراسان است. پژوهش میدانی در روستاهای دورافتادۀ ایران کار ساده‌ای نیست چه رسد به اینکه پژوهشگر زن نیز باشد. نویسنده در مقدمۀ کتاب به چند مورد از مشکلاتی که در طی سفرهای پیاپی‌اش به شهرستان‌ها و روستاهای شمال خراسان با آن‌ها رو به رو بوده، اشاره کرده است. مسافرخانه‌ها در ایران به ویژه در شهرستان‌ها اتاق به زنی تنها نمی‌دهند. به همین سبب، نویسنده ناگزیر بوده مدت‌ها با مادر بزرگ و گاه با خالۀ مادرش، مدتی با دختر عمویش و سپس همراه یکی از دوستان زنش به شمال خراسان سفر کند تا بتواند در مسافرخانه‌ای اتاق اجاره کند. بسیاری از رامشگران نیز در آغاز به او اعتماد نمی‌کردند، زیرا از سویی جامعۀ رامشگران خراسان جامعه‌ای مردانه است و از سوی دیگر، رامشگران رازهای دانش و هنرشان را به آسانی برهرکسی آشکار نمی‌کنند. اما نویسنده با پیشه کردن شکیبایی و پایداری توانسته است سرانجام اعتماد آنان را جلب کند و نه تنها آهنگ‌ها، آوازخوانی‌ها و داستانسرایی‌های آنان را در محل بشنود و ضبط کند، بلکه چندین بار کنسرت‌هایی در کشورهای خارج از جمله در یونسکو برای آنان ترتیب دهد و بارها گروه‌هایی از آنان را با خود به خارج از کشور ببرد. او تاکنون چندین سی دی از موسیقی بخشی‌ها در فرانسه منتشر کرده است. همۀ آهنگ‌ها و آوازهای این سی دی‌ها را خود او در ایران یا در خارج مستقیم از سازنوازی‌ها و آوازخوانی‌های بخشی‌ها ضبط کرده است.

جلد کتاب رامشگران شمال خراسان
جلد کتاب رامشگران شمال خراسان

در مقدمۀ کتاب می‌خوانیم که دلبستگی نویسنده به خراسان و موسیقی رامشگران شمال آن در سال 1975 در جشنوارۀ هنر شیراز، هنگامی که برای نخستین‌بار هنرنمایی اولیاقلی بخشی یگانه، رامشگر بزرگ ترکمن منطقۀ دره‌گز، را می‌بیند و صدای نیرومند و دلنشین او را می‌شنود، شروع می‌شود. در آن زمان نویسنده هنوز دانش‌آموز بوده. کنجکاوی‌های نخستین، رفته رفته جای خود را به جست و جوهای منظم می‌دهد. نویسنده پس از چند سفر کوتاه به شمال خراسان و شنیدن نمونه‌های ضبط شده از موسیقی آن منطقه، درمی‌یابد که غنای موسیقی این سرزمین پهناور بیش از آن است که در آغاز فکر می‌کرده است. می‌گوید: وقتی در خراسان سفر می‌کنیم، از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب آن با گوناگونی چشمگیر موسیقی‌ها، فرهنگ‌ها و سنت‌ها رو به رو می‌شویم. نویسنده خیلی زود پی می‌برد که استادان بزرگی که نامشان را شنیده بود یا از جهان رفته‌اند یا بسیار پیر شده‌اند. پس از انقلاب نیز بسیاری از رامشگران هنرشان را فرومی‌گذارند و به کاری دیگر می‌پردازند. حتا بعضی‌هاشان به اعتیاد روی می‌آورند تا جایی که مجبور می‌شوند ساز خود را بفروشند. در میان نسل جوان نیز کم می‌بیند کسانی را که بخواهند راه استادان گذشته را در پیش گیرند. از سوی دیگر، می‌بیند جوانانی هم که گام در این راه می‌گذارند، رپرتوار بخشی‌ها را دستکاری می‌کنند یا زیر تأثیر موسیقی شهری و با استفاده از سازهای بیگانه با موسیقی بخشی‌ها دست به نو‌آوری‌هایی می‌زنند که به اصالت آن موسیقی آسیب می‌رساند. با این حال، رفته رفته با رامشگرانی واقعی و وفادار به سنت گذشتگان آشنا می‌شود و با شنیدن آوازها و داستانسرایی‌هایی آنان متوجه می‌شود که موسیقی بخشی‌ها هنوز زنده است. بنابراین، به این نتیجه می‌رسد که تا دیر نشده باید آستین‌ها بالا بزند و تا این موسیقی زنده است و دگرگونی‌های شتابان جامعه اصالت آن را به‌کل از میان نبرده است، پژوهشی علمی دربارۀ آن انجام دهد. ازهمین‌رو، تحصیلات دانشگاهی‌اش را به پژوهش دربارۀ این موسیقی اختصاص می‌دهد و سفرهای طولانی و سازمان‌یافته‌اش را به شمال خراسان آغاز می‌کند و همزمان به آموزش زبان ترکی خراسانی می‌پردازد.

کتاب در شش فصل تنظیم شده است. در فصل اول زیر عنوان «خراسان، سرزمین بخشی‌ها»، نویسنده رویدادهای اثرگذار تاریخی، ساختار قومی و ویژگی‌های زبان‌شناختی منطقه را توضیح می‌دهد. این فصل خواننده را با گوشه‌هایی از تاریخ دورۀ اسلامی خراسان، وضع جغرافیایی و ترکیب قومی آن آشنا می‌کند. در این فصل نویسنده از تازه‌ترین و معتبرترین پژوهش‌های قوم‌شناختی و جمعیت‌شناختی استفاده کرده است. خواننده با خواندن این فصل علاوه بر آشنایی با گوشه‌هایی از تاریخ خراسان، با اقوام ساکن در روستاهای شمال آن، میزان جمعیت هریک از آنان، شیوۀ زندگانی، باورهای دینی و گذشتۀ تاریخی آنان ونیز با زبان‌های رایج در آن منطقه آشنا می‌شود. در پایان این فصل، نویسنده برخی ویژگی‌های زندگانی موسیقایی و مذهبی منطقه را توضیح می‌دهد تا خواننده به اهمیت بخشی‌ها و جایگاه آنان در بافت فرهنگی آن منطقه بیشتر و بهتر پی ببرد.

در فصل دوم زیر عنوان «بخشی کیست؟»، نویسنده نخست به ریشه‌شناسی واژۀ بخشی می‌پردازد و فرضیه‌های چند پژوهشگر نامدار را در بارۀ ریشۀ این واژه و تبارشناسی آن بازگو می‌کند. پژوهشگرانی مانند اشپولر (Spuler) و پوپ (Poppe)، این واژه را برگرفته از لغت چینی «پوشی» (Po-shi) به معنای دانشور می‌دانند که مانند بسیاری از عناصر فرهنگ چینی از طریق ترکان اویغور به ادبیات مغولی قرن‌های سیزدهم و چهاردهم میلادی و از آنجا به ادبیات فارسی راه یافته است. اما کسانی مانند بازیلوف (Basilov) معتقدند که این واژه با واژۀ «بهیکسو» (bhiksu) در زبان سانسکریت هم‌ریشه است و معنای آن در این زبان «لامای بودایی» است و احتمالاً از طریق دین بودایی وارد زبان‌های دیگر شده است. ژان پل رو (J. P. Roux) آن را از ریشۀ زبان‌های ایرانی می‌داند که سپس برای نامیدن شمن وارد زبان قرقیزی شده است. اما خود بخشی‌های خراسان معتقدند که ریشۀ این واژه را باید در کلمۀ فارسی «بخشنده» جست و معنای آن چیزی جز «موهبت الاهی» نیست.

نویسنده بخشی‌ها را در درجۀ اول وارثان سنتِ کهن کوچ‌نشینی و شمنی می‌داند که در سراسر آسیای میانه پراکنده‌اند. واژۀ بخشی در ادبیات فارسی و ترکی با آمدن مغول‌ها به ایران پدیدار می‌شود. بخشی‌ها در آن روزگار هم وظیفۀ شمن شفابخش را عهده‌دار بودند و هم وظیفۀ راهب بودایی را. نویسنده سپس جایگاه بخشی را در دوره‌های گوناگون تاریخ ایران پس از آمدن مغول‌ها توضیح می‌دهد و با تکیه بر مطالعات معتبر علمی و اسناد تاریخی به شرح کارهایی می‌پردازد که بخشی‌ها در دوره‌های گوناگون چه در میان مردم و چه در دربار پادشاهان انجام می‌دادند. یکی از کارهای اصلی آنان از آغاز رامشگری بوده که هرگز آن را رها نکرده‌اند. به عقیدۀ سپکتور(Spector) ، هنگامی که آیین شمنی جای خود را به اسلام داد و ملا جایگزین شمن شد، بخشی تنها حرفۀ کهن رامشگری‌اش را حفظ کرد. از آن زمان واژۀ بخشی را به جای رامشگر به کار می‌برند. نویسنده آنگاه انواع رامشگر را در میان ترک‌زبانان و فارسی‌زبانان سراسر آسیای میانه برمی‌شمارد و نشان می‌دهد که در خراسان، بخشی‌ها وارثان سنت خنیاگری ایران پیش از اسلام نیز هستند. در شمال خراسان و در میان ترکمانان شمال شرقی مازندران، واژۀ بخشی عنوانی محترمانه است و معمولاً خواننده و روایتگر داستان و نوازندۀ دوتار را (که بیشتر وقت‌ها دوتارش را خود می‌سازد) به این نام می‌خوانند. اکثر بخشی‌های بزرگ خراسان، از هر قوم و قبیله‌ای باشند، به سه زبان ترکی و فارسی و کردی می‌خوانند و فقط رامشگران ترکمن هستند که جز به زبان خود نمی‌خوانند. زندگی بخشی‌های امروز تنها از راه موسیقی تأمین نمی‌شود. بیشتر وقت‌ها، افزون بر نوازندگی و خنیاگری به کار کشاورزی و شبانی و آرایشگری نیز می‌پردازند. در گذشته بخشی‌ها طبابت هم می‌کرده‌اند.

آمنه یوسف زاده و استفن بلام
آمنه یوسف زاده و استفن بلام

نویسنده آنگاه به شیوۀ آموزش در میان بخشی‌ها می‌پردازد. به گفتۀ او، سنت بخشی در بهترین حالت از پدر به پسر می‌رسد. رامشگران معمولاً می‌گویند: «این موسیقی، موسیقی اجدادی است و باید دربطن آن زاده شد». بسیار پیش می‌آید از زبان آنان بشنویم که نسل هشتم یا نهم رامشگران خاندان خود هستند. در گذشته رسم خانه‌شاگردی نیز رایج بود، به این معنا که شاگرد در عوض آموزشی که می‌دید، استادش را در کارهایش مانند کشت زمین و چراندن گله کمک می‌کرد و بیشتر وقت‌ها، سرانجام دختر استاد را به زنی می‌گرفت. بخشی‌ها بنابه سنت در مراسمی مانند عروسی و ختنه‌سوران یا در گردهمایی‌های خصوصی و یا در قهوه‌خانه‌ها هنرنمایی‌می‌کنند. نویسنده در این فصل چندین صفحه‌ را نیز به توصیف دوتار، ساز دلبند بخشی و گرامی‌ترین همدم او، اختصاص داده است و دربارۀ خاستگاه آن، انواع و اندازه‌های کاسه و دستۀ آن در روستاهای گوناگون و در میان قوم‌های ساکن شمال خراسان، و نیز دربارۀ بها و شیوۀ آراستن آن به‌تفصیل سخن گفته است. سپس دربارۀ روش ساختن دوتار و نوع چوبی که برای ساختن آن به کار می‌برند توضیحاتی داده است که بسیار خواندنی است. در پایان این فصل، روش به دست گرفتن ساز و شیوۀ نواختن آن را با جزئیات شرح داده است.

نویسنده در فصل سوم زیر عنوان «رپرتوار بخشی (عوامل اثرگذار، الگوها)»، نخست دو گونۀ اصلی رپرتوار رامشگران را توضیح می‌دهد. گونۀ روایتگرانه دربرگیرندۀ داستان‌هایی است که نویسنده آن‌ها را ویژگی اصلی رپرتوار بخشی می‌داند. داستان‌ها از قطعات منظوم و پاره‌های منثور تشکیل شده‌اند. قطعات منظوم را بخشی‌ها به آواز می‌خوانند و پاره‌های منثور یعنی بخش روایتی داستان‌‌ها را بازگو می‌کنند. به عقیدۀ نویسنده، مضمون‌های این داستان‌ها را به سه گروه اصلی می‌توان تقسیم کرد. مضمون عاشقانه، مضمون مذهبی و عرفانی، مضمون قهرمانانه. گونۀ دوم که گونۀ غنایی است دربرگیرندۀ شعرهایی است که ممکن است سرودۀ خود بخشی باشند یا سرودۀ شاعران محلی و منطقه‌ای که اغلب ناشناخته‌اند و جز آنچه بخشی‌ها از آنان حفظ کرده‌اند اثری از خود برجای نگذاشته‌اند. این شعرها مضمون‌های گوناگون دارند. برای مثال، ممکن است آن‌ها را به مناسبت رویدادی سیاسی، نظامی و اجتماعی سروده‌ باشند، مانند کارهای قهرمانانۀ فرماندهی جنگاور یا شورشگری دلاور، و یا برای توصیف صحنه‌ای از طبیعت.

نویسنده سپس به تأثیر مایه‌های دینی و عرفانی ادبیات فارسی در رپرتوار بخشی‌ها می‌پردازد که بسیار آموزنده و خواندنی است. اشعار عارفانه بخش مهمی از رپرتوار بخشی‌ها را تشکیل می‌دهد. نه تنها بسیاری از شعرهایی که در داستان‌ها جای دارند، عارفانه‌‌اند، بلکه رامشگر معمولاً روایت داستان را با آوازی به‌عنوان پیش‌درآمد آغاز می‌کند که مضمون عارفانه دارد. نویسنده این جنبه از رپرتوار بخشی‌ها را جنبه‌ای طبیعی می‌داند، زیرا خراسان مهد عرفان و تصوف است. داستان صوفی شدن ابراهیم ادهم، یکی از نخستین صوفیان مکتب خراسان، از عناصر مهم رپرتوار بخشی‌ها و نمونه‌ای است عالی از داستان، یعنی ترکیبی است از نظم و نثر که به تناوب در پی هم می‌آیند. البته تخیل بخشی هنگام روایت این داستان به کار می‌افتد و جنبۀ شگفت‌انگیز افسانه را با وارد کردن پرسوناژهای جدید تقویت می‌کند.

در بخش دیگری از این فصل، نویسنده به‌تفصیل از تأثیر حماسۀ پهلوانی ایرانی در رپرتوار بخشی‌ها سخن می‌گوید و پس از شرح پیشینۀ شعر حماسی در ایران پیش و پس از اسلام، به چگونگی آفرینش منظومه‌های حماسی می‌پردازد و نشان می‌دهد که در میان اقوام گوناگون آسیای میانه، منظومه‌های حماسی همگی زیر تأثیر سنت حماسی ایرانی به‌ویژه پرسوناژهای اصلی شاهنامۀ فردوسی پدید آمده‌اند هرچند سرچشمۀ الهام آن‌ها رویدادهای سیاسی و جنگی بوده است. نویسنده آنگاه به ساختار داستان‌ها در رپرتوار بخشی‌ها می‌پردازد و مراحل گوناگونی را که قهرمان داستان به‌ویژه در داستان‌های عاشقانه طی می‌کند ، توضیح می‌دهد. در پایان این فصل، نویسنده سه شاعر محبوب رامشگران را با شرحی دربارۀ مضمون اشعار آنان به خواننده معرفی می‌کند. یکی از آنان، مختومقلی فراقی، شاعر بزرگ ترکمن پایان قرن هیجدهم است که اشعارش بر شعر عامیانۀ شمال خراسان تأثیر فراوان گذاشته است. دیگری، جعفرقلی، شاعر کرد قرن نوزدهم میلادی است که کردهای شمال خراسان اشعار او را کهن‌ترین و برجسته‌ترین سنت شعری کردهای کرمانجی آن منطقه می‌دانند. سومین شاعر، حُسینا نام دارد که می‌گویند داروغۀ شاه‌عباس صفوی (1629-1586) بوده است. شعرهای او را در برخی جُنگ‌های شعر عامیانه در ایران چاپ کرده‌اند.

در فصل چهارم زیر عنوان «گونه‌های شاعرانۀ رپرتوار رامشگران»، نویسنده نخست توضیحی دربارۀ عروض شعر فارسی می‌دهد، سپس شعر هجایی، رباعی (دوبیتی) و چهاربیتی را، که رامشگران بسیار از آن‌ها استفاده می‌کنند، تعریف می‌کند. آنگاه به شرح دقیق اوزان شعری رپرتوار بخشی‌ها می‌پردازد. وزن در شعرعامیانۀ کردی را با آوردن مثال‌های گوناگون از رپرتوار بخشی‌ها از جمله از اشعار جعفرقلی به‌تفصیل توضیح می‌دهد. سپس به مطالعۀ وزن شعر در اشعار ترکی می‌پردازد و نمونه‌هایی از آن‌ها را از نظر وزن بررسی می‌کند. در بخشی از این فصل با عنوان: «داستان، گونۀ روایتی» به بررسی دانشورانۀ شعر و نثر در داستان‌ها می‌پردازد و با آوردن پانزده نمونه شعر- به زبان‌های ترکی و کردی و ترکمنی و فارسی- از رپرتوار بخشی‌ها، وزن و مضمون هریک از آن‌ها را شرح می‌دهد. (اشعار کردی و ترکی و ترکمنی را با حروف لاتینی نوشته و همه را به فارسی ترجمه کرده است.) در بخش مربوط به نثر داستان‌ها، نخست مهارت رامشگران را در روایت داستان‌ها می‌ستاید، آنگاه به بررسی موشکافانۀ نثر، نوع بیان آن، محل ظاهر شدن و نقش آن در داستان می‌پردازد. فرمول‌هایی را که بخشی‌ها در مراحل گوناگون داستان از آن‌ها استفاده ‌می‌کنند، یک یک توضیح می‌دهد. مانند فرمول درآمد، فرمول توصیف قهرمان، فرمول مربوط به پرسوناژ زن و ظاهر شدن او در داستان، فرمول قطعات آوازی، فرمول توصیف طبیعت و فصل‌های سال، فرمول مداخلۀ رامشگر در داستان، فرمول نتیجه‌گیری و جز این‌ها. در پایان این فصل از بدیهه‌پردازی آفرینشگرانۀ بخشی‌ها هنگام روایت داستان سخن می‌گوید و از قول ژیرمونسکی (Zhirmunsky) می‌افزاید: حافظۀ شگفت‌انگیز بخشی فقط برای ضبط اشعار و بازتولید مکانیکی آن‌ها نیست، بلکه حافظه‌ای است آفریننده که در طی روایت داستان به‌کار می‌افتد و مضمون شعرها را، که ساختارشان برای رامشگر آشناست، بازمی‌آفریند.‌

در فصل پنجم زیر عنوان «موسیقی بخشی‌ها»، نویسنده نخست ویژگی‌های موسیقی بخشی‌ها را از نظر موسیقی‌شناسی توضیح می‌دهد و می‌گوید: موسیقی بخشی‌های خراسان در درجۀ اول موسیقی آوازی است و یکی از ویژگی‌هایش اجرای آن به گونه‌ای چندصدایی به‌وسیلۀ دو سیم دوتار است که نزدیکی آن را به موسیقی رامشگران ترکمن نشان می‌دهد. درواقع، چندصدایی وجه تمایز این موسیقی است با موسیقی کلاسیک ایرانی و عرب که هر دو تک‌صدایی‌اند. این موسیقی بر یک سیستم مُدال استوار است که از منطق ملودیک خاص خود پیروی می‌کند و فرمول‌های ملودیک مشخصی دارد که مجموعۀ آن‌ها در مراحل گوناگون آواز چهارچوبی فراهم می‌آورد که به آن آهنگ یا مقام می‌گویند. البته اصطلاح مقام در میان بخشی‌ها به معنایی که این اصطلاح در عربی و ترکی دارد، به‌کار نمی‌رود. در این دو زبان، مقام مفهوم گستردۀ «مُد» (mode) را دربرمی‌گیرد. در حالی که در موسیقی بخشی‌ها هر مقامی یک ملودی- تیپ (mélodie- type) است که برپایۀ مُد خاص خود استوار است و از نظر مُدال برخی ویژگی‌های آن را در مقام‌های دیگر نیز می‌توان یافت. ملودی- تیپ، درواقع، مُدلی است که بخشی برای اجراهای گوناگون آهنگ و بدیهه‌سرایی از آن استفاده می‌کند. نام برخی از مقام‌ها را از تاریخ خراسان گرفته‌اند، مانند «گرایلی» که نام ایلی است ترک‌زبان. نام برخی دیگر را از نام شخصیت‌های شناخته‌ای مانند «شاه‌ختایی» و «نوایی» یا از نام قهرمانان داستان‌ها و شعرها مانند «کوراوغلو» و «جبار» گرفته‌اند. نویسنده آنگاه به توضیح ساختار و فرم مقام‌ها می‌پردازد و چندین مقام را نُت‌نویسی می‌کند و سپس به تجزیه و تحلیل موسیقی‌شناختی آن‌ها می‌پردازد. پیش از پرداختن به بحث گام‌ها و مُدها، ویژگی‌های دو سیم زیر و بم دوتار و شیوۀ کوک کردن آن‌ها را توضیح می‌دهد. دستۀ ساز، به گفتۀ نویسنده، دوازده پرده دارد، اما در بیشتر مقام‌ها از پردۀ دوازده که در فاصلۀ یک اُکتاو و یک پرده است، استفاده نمی کنند. تنها در مقام نوایی است که از این پرده، که خود پردۀ نوایی خوانده می‌شود، استفاده می‌کنند. در این بخش نیز نویسنده نمونه‌هایی از آهنگ های رپرتوار بخشی‌ها را نُت‌نویسی می‌کند و به بررسی موشکافانۀ آن‌ها از نظر موسیقی‌شناسی می‌پردازد.

در فصل ششم زیر عنوان «بخشی در بافتار جامعۀ امروز ایران»، نویسنده نکات جالبی دربارۀ سیاست‌های فرهنگی جمهوری اسلامی در دوره‌های گوناگون پس از انقلاب و تأثیر این سیاست‌ها در زندگانی موسیقایی مردم و فعالیت‌های هنری اهل موسیقی مطرح کرده است. سپس از سازمان‌های رسمی دولتی که به موسیقی می‌پردازند، سخن گفته است. وزارت ارشاد اسلامی، سازمان هنری تبلیغات اسلامی، صدا و سیمای جمهوری اسلامی و سازمان میراث فرهنگی، نهادهای رسمی دولتی هستند که موسیقی در سیاست‌هاشان جای خاصی دارد. در جشنواره‌هایی که این سازمان‌ها هرسال برگزار می‌کنند بخشی‌ها نیز شرکت می‌کنند. نویسنده از جایگاه ارجمند موسیقی‌های محلی از جمله موسیقی بخشی‌ها در این جشنواره‌ها اظهار خوشحالی می‌کند، اما از اینکه در برنامه‌های صدا و سیمای جمهوری اسلامی رپرتوار گستردۀ رامشگران ترک خراسان جایی ندارد، افسوس می‌خورد. درخراسان، رادیو مشهد برنامه‌ای به زبان کردی دارد که هر روز هفته، جز روزهای جمعه، در اول شب به مدت یک ساعت پخش می‌شود و به زبان کردی کرمانجی رامشگران و نوازندگان کرد محلی را معرفی می‌کند. در برنامه‌های دیگری مانند «در دیار اندیشه و هنر» یا «برنامۀ دهقان» نیز گهگاه بخشی‌های کرد مانند علی آلماجوقی، سهراب محمدی و روشن گل‌افروز هنرنمایی می‌کنند. اما رپرتوار بخشی‌های ترک خراسان جایی در برنامه‌ریزی‌های رسمی ندارد. نویسنده می‌گوید: پیش از انقلاب نیز چنین بود. به گمان او، این بی‌اعتنایی شاید به این سبب باشد که زبان ترکی جزو زبان‌های ایرانی نیست. نویسنده دخالت عنصر سیاسی را در سنت رامشگران زیان‌آور می‌داند، زیرا چنین دخالتی هنر رامشگران را از ادامۀ راه طبیعی‌اش باز‌می‌دارد و آن را تبدیل به هنری نازا می‌کند.

نویسنده در پایان کتاب می‌افزاید: موسیقی بخشی‌ها با زندگانی مردمی که به آن خو گرفته اند و با آن سروکار دارند، درآمیخته است. آنان بخشی‌ها را به سبب فرهنگ و حافظۀ شگفت‌انگیزشان بسیار گرامی می‌دارند. بخشی‌های خراسان سه زبانه‌اند. درنتیجه، مخاطبانشان می‌توانند هم فارسی‌زبان باشند، هم ترکی‌زبان و هم کردی‌زبان. بنابراین، هر رامشگری که در برخوردگاه اثرپذیری‌ها و سنت‌های گوناگون قرار گرفته است، سبک خاص خود را در تلفیق و بازتولید این سنت‌ها به‌کار می‌بندد. آنان خواسته و ناخواسته به سنت عرفانی و ادبی ایران وابسته‌اند. امروز بخشی‌های بزرگ یا در گذشته‌اند و یا کم‌ و‌بیش پیر شده‌اند. نشانه‌های زیادی حکایت از آن دارد که خطر نابودی، این فرم کهنسال بیان هنری را نیز همچون فرم‌های کهن دیگر تهدید می‌کند. به‌رغم این پیش‌بینی بدبینانه، نویسنده در پایان می‌نویسد: با این حال، دیدن اینکه نوۀ حاج‌قربان سلیمانی راه پدربزرگش را دنبال می‌کند مایۀ دلگرمی است. آینده شاید آن‌قدرهم تیره و تار نباشد.

کتاب آمنه یوسف‌زاده نمونه‌ای است عالی از پژوهش میدانی به شیوۀ علمی. نویسندۀ پژوهشگر از روش‌ها و داده‌های رشته‌های گوناگون علوم انسانی مانند تاریخ، ادبیات، قوم‌شناسی، علم عروض، موسیقی‌شناسی و جامعه‌شناسی سود جسته است تا بتواند موسیقی بخشی‌ها را به شایسته‌ترین وجه به ایرانیان و جهانیان بشناساند. بر متن فرانسوی کتاب، ایران‌شناسانی مانند ژان پی‌یر دیگار و موسیقی‌شناسانی مانند ژان دورینگ گفتارهای ستایش‌آمیز نوشته‌اند. با انتشار ترجمۀ فارسی آن در سال 2009 میلادی در ایران، مسئولان فرهنگی کشور به غنا و اهمیت موسیقی بخشی‌ها بیش از پیش پی بردند و در سال 2010 پرونده‌ای برای ثبت آن به عنوان میراث معنوی جهان تقدیم یونسکو کردند که پذیرفته شد. البته به‌گفتۀ رئیس هیئت مدیرۀ خانۀ موسیقی در ایران (بنگرید به سایت اینترنتی این سازمان)، گویا خود یونسکو نیز به نوعی برای ثبت آن پیشقدم شده بود. ثبت موسیقی بخشی‌ها در فهرست میراث معنوی جهان، دولت ایران و خود یونسکو را موظف می‌کند که در حفظ این میراث بکوشند.

در سال گذشته هیئت داوران خانۀ موسیقی، کتاب «رامشگران شمال خراسان: بخشی و رپرتوار او» را کتاب برتر پژوهش موسیقی شناخت و لوح تقدیر مقام نخست کتاب پژوهشی سال را به نویسندۀ آن اهدا کرد. پیش از آن نیز هیئت داوران دوازدهمین دورۀ کتاب فصل، کتاب آمنۀ یوسف‌زاده را شایستۀ تقدیر شناخته بود و جایزه‌ای به آن اهدا کرده بود. کمسیون ملی یونسکو نیز پس از ثبت موسیقی بخشی‌ها در فهرست میراث معنوی جهان با تقدیم لوح تقدیر از آمنه یوسف‌زاده برای تألیف کتاب « رامشگران شمال خراسان» تجلیل و قدردانی کرد.

آمنه یوسف‌زاده فعالیت‌های پژوهشی‌اش را از سال 1998 در مقام پژوهشگر وابسته به مرکز ملی پژوهش‌های علمی فرانسه دنبال کرده است. از سال 2009 در نیویورک ساکن شده است. از آن تاریخ، عضو سمینار مطالعات ایرانی دانشگاه کلمبیاست. در سال تحصیلی 2009- 2010 استاد مهمان در دانشگاه کلمبیا بود و از سال 2010 در مقام استاد مهمان در مدرسۀ عالی فوق لیسانس و دکتری شهر نیویورک (CUNY) تدریس می‌کند و اکنون در همان نهاد دانشگاهی با پروفسور استفن بلام در چهارچوب یک پروژۀ مشترک تحقیقاتی همکاری می‌کند. او تاکنون ده‌ها مقاله‌ در مجله‌های معتبر علمی از جمله در ایرانیکا دربارۀ موسیقی به زبان‌های فارسی و فرانسه و انگلیسی چاپ کرده است.
 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

همرسانی :
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.