دسترسی به محتوای اصلی
مروری بر هفته نامه های فرانسه

قاتل نیوتن امریکا: نوجوانی بدون دوست، با نمره های عالی

هفته نامه های پر طرفدار فرانسه این هفته به موضوعات مختلفی پرداخته اند و هر کدام موضوعات گوناگونی را مورد توجه خود قرار داده اند.یکی به بهانه سفر فرانسوا اولاند، رییس جمهور به کشور الجزایربه وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور الجزایر پرداخته است، دیگری موضوع قتل عام کودکان در یک مدرسه در ایالات متحده امریکا را مورد توجه قرار داده و مجله دیگر، خروج سربازان فرانسوی از خاک افغانستان را زیر ذره بین قرار داده است.

تبلیغ بازرگانی

هفته نامه اکسپرس که این هفته ویژه نامه بلند و بالایی در مورد هند دارد، مقاله ای نیز دارد پیرامون کشور الجزایر؛ کشوری که فرانسوا اولاند رییس جمهور سوسیالیست فرانسه به آن سفر کرده است، روابط دو کشوری که به علت گذشته پر فراز و فرود مشترکی که با هم پشت سر گذاشته اند از پیچیدگی های فراوانی برخوردار است، گذشته ای که با مرگ میلیون ها انسان طی درگیری بین ارتش فرانسه و نیروهای استقلال طلب این کشور همراه بوده است.
ابتدای این مقاله با این سوال آغاز شده است که آیا از پیچیدگی های روابط بین دو کشور فرانسه و الجزایر پس از جنگ (جنگ بین نیروهای فرانسوی و جنبش استقلال الجزایر) کاسته شده است یا خیر؟ و به این سوال اینگونه پاسخ داده شده است: ممکن است.
در این مقاله آمده است که الجزایر با محکمتر کردن روابط خود با فرانسه شاید به دنبال راهی برای خروج از سکون فعلی خود باشد.
این مقاله به این نکته اشاره میکند که کشور الجزایر در یک شکاف گیر کرده است، شکافی بین کشور مغرب و دنیای عرب. این کشور توانسته است به لطف پول نفت ثبات و آرامش اجتماعی در کشور خود ایجاد کند اما به نظر میرسد که رهبر کشور منجمد شده است، رییس کشور به ندرت در بین مردم حاضر میشود و کمتر انسانی جز محافظانش میتوانند به او نزدیک شوند.
در ادامه این مقاله با ذکر این نکته که عده محدودی در اطراف عبدالعزیز بوتفلیقه حضور دارند که کشور را اداره میکنند و قدرت به تناوب درمیان این عده دست به دست میشود،عنوان شده است: الجزایری ها که مدتها است تغییری ندیده اند و مدت های مدیدی است که متوقف شده اند، از این بازی ها خسته اند.
آنها به دور از هر آرمان شهری که سوسیالیست ها و یا اسلامگرایان به آنها نشان میدهند، تنها یک هدف دارند:پول؛ حداقل این هدفی است برای کسانی که توانایی آن را دارند.

مجله نوول آبزرواتور اما در گزارشی به موضوع خروج سربازان فرانسوی از خاک افغانستان پرداخته است، اتفاقی که قرار بود در پایان سال 2014 رخ دهد، اما فرانسوا اولاند رییس جمهور تازه فرانسه این امر را به یک سال جلوتر منتقل کرد، همان گونه که در کارزار انتخاباتی خود وعده داده بود.
در ابتدای این گزارش میخوانیم:« صبح های کابل همیشه غبارآلود است و البته خطرناک.
هنوز صبح خیلی زود است و اولین تشعشات خورشید به زمین تابیده و هوا سرد است، آسمان از ابر پوشیده است و افغانستانی ها همچنان دارند در پتوهای پشمی خود غلط میزنند اما خیابان ها پیشتر در ترافیک قفل شده اند. خودروهای ارتش فرانسه خیابان ها را پر کرده اند.»
این گزارش با اشاره به مسیر زمینی ای که نیروهای فرانسوی باید برای خروج از افغانستان طی کنند اینگونه ادامه یافته است:« دراین کشور با خطرات زیادی روبرو میشوید به خصوص در کابل پایتخت آن، خطر حمله های پیچیده وجود دارد. باید همواره به شیوه های جدید حمله توجه کرد.» شیوه های جدید؟
یک نمونه: فرد انتحار کننده ای که خود را به یک متری رییس بخش اطلاعات و امنیت افغانستان رساند و خود را منفجر کرد؛
توضیح: فرد انتحار کننده عضو کمیسیون صلح بوده، برای مدتی به پاکستان سفر میکند و در آنجا طی عمل جراحی پیچیده، مواد منفجره را در شکم خود جاسازی میکند.
امروز صبح اعلام شده است که دو نوجوان 13 یا 14 ساله سوار بر یک موتور سیکلت آبی و قرمز، حامل یک کمربند انفجاری بوده اند و یا مردی در منطقه ای دیگر سوار بر یک تویوتا کورولای خاکستری، دیده شده که خودرو مملو از مواد منفجره بوده است.
این مقاله در ادامه فلاش بک به گذشته میزند و روند اتفاقات را پس از حمله القاعده به برج های دوقلو در امریکا و حمله ایالات متحده به افغانستان و حمایت نظامی دیگر کشورهای جهان از این حمله را مرور میکند و به زمان حاضر میرسد و لحظاتی که دیگر کم کم زمان تحویل قدرت به ارتش افغانستان نزدیک میشود، لحظاتی که ارتش افغانستان باید کم کم خود، مسوولیت امنیت شهرها و راه ها و تمامی مناطق افغانستان را بر عهده بگیرد.
مجله نوول آبزرواتور در این رابطه نوشته است: بر روی کاغذ، ارتش افغانستان واقعا پیشرفت کرده است. 352 هزار سرباز، پلیس و نیروهای امنیتی البته با این هدف که زمان خروج تمامی نیروهای نظامی خارجی از این کشور، این عدد را به 4صدهزار نفر برسانند، البته این ارتش، بر اساس نیروی زمینی ساخته شده است.
پس از تاسیس ارتش افغانستان 26درصد از سربازان و افسران آن هر ساله آن را ترک کرده اند، این یعنی چیزی حدود 850 میلیون دلار از بین رفته است.
تنها درصد کوچکی از این تعداد دوباره به ارتش پیوسته اند، اما باقی آن را ترک کرده اند، برای کاری که ماهانه بیست و هشت روز کاری دارد و ماهی حدود 63 دلار دریافتی.

و نهایتا مجله لوپوین نیز در صفحه 66 خود به موضوع کشتار در یک مدرسه ابتدایی در امریکا پرداخته است، کشتاری که توسط فردی مسلح صورت گرفت.
در این مقاله که به قلم فرستاده ویژه مجله لوپوین به منطقه نوشته شده، آمده است:« در آلبوم خاطرات مدرسه سال 2005 نیوتون، در صفحه ای که مربوط به آدام لانزا میشود (فرد قاتل) هیچ عکسی از وی وجود ندارد و تنها ذکر شده« زیادی خجالتی برای عکس گرفتن.»
لانزا حتی حساب کاربری توئیتر و یا صحفه ای در فیسبوک نداشته است، او اساسا در هیچ شبکه مجازی ای حضور نداشته است. همشاگردی هایش او را تار و مبهم به خاطر می آورند: رنگ پریده، ساکت، با چشمانی همیشه دوخته شده به زمین، کسی که همواره لباس هایی که برایش بزرگ بوده به تن میکرده است و همواره یک کیف دستی به جای کوله پشتی همراهش بوده است، در کلاس ها او همواره نزدیک در خروجی مینشسته تا بتواند اولین نفری باشد که از کلاس خارج شود و خراشیدن دیوارها را ادامه دهد.
مجله لوپوین در ادامه گزارش خود نوشته است: به نظر میرسد آدام لانزا میخواسته انتقام اینکه از سوی همه فراموش شده بوده را بگیرد.
تا روز جمعه گذشته، زمانی که او مادر و تعدادی زیاد دیگری را کشت، او با مادرش در خانه ای بزرگ و سفید زندگی میکرد، او روز جمعه مادر خود را به قتل میرساند، خودروی خانوادگی را که در داخل آن چهار اسلحه و تعداد زیادی خشاب و فشنگ گذاشته را برمیدارد؛ اسلحه هایی مانند: گلاک 10 میلی متری، سیژ سر 9 میلی متری، یک اسلحه کمری و مسلسل دیگری که نمونه «شهری» ام 16 است.
به سمت مدرسه ابتدایی خود حمله میکند و سپس به زور وارد مدرسه میشود.
به سمت بخشی از مدرسه میرود که کودکان کم سن و سال تر هستند و نتیجه کار این است: بیست و شش کشته؛ هشت پسر و 12 دختر که سن آنها چیزی بین 6 تا 7 سال بود و شش تن از معلمان و مسوولان مدرسه و نهایتا نیز یک تیر در سر خود خالی میکند. زمانی که پلیس به محل وارد میشود هیچ کس در دو سالنی که مورد حمله قرار گرفته بوده، زنده نمانده بوده است.
مجله لوپوین توضیح میدهد که پس از شنیده شدن اولین صدای گلوله هر یک از معلم های مدرسه برای نجات جان بچه های کلاس خود و دیگران دست به کار میشوند، مری ان جکوب، کتابدار مدرسه 15 دانش آموز را در یک گنجه پنهان میکند، معلم موسیقی تلاش میکند با گذاشتن الات موسیقی پشت در کلاس از ورود تیرانداز به داخل کلاس جلوگیری کند و ویکتوریا سوتو، یک معلم جوان برای نجات دادن کودکان کلاسش آنها را به دستشویی مدرسه میبرد و سپس خود از آنجا خارج میشود تا تلاش کند آدام لانزا را فریب دهد که کودکی در آنجا نیست، آدام لانزا یک تیر به قلب او شلیک می کند و سپس نیز به سمت کودکان آتش میگشاید. کمی بعد مدیر و روانشناس مدرسه با شجاعت سعی میکنند قاتل را متوقف کنند، که آنها نیز کشته میشوند، آدام لانزا با قربانیان خود با درندگی تمام برخورد کرده است تا جایی که در بدن برخی از قربانیانش تا 11 گلوله نیز یافت شده است.
مجله لوپوین به نقل پزشک مسوول بررسی جنازه قربانیان نوشته است: من تاکنون چنین صحنه ای ندیده بودم.
لوپوین ادامه میدهد: قاتل هیچ یاداشتی از خود به جا نگذاشته است و اساسا هنوز مشخص نیست که انگیزه او از حمله به مدرسه ابتدایی خود چه بوده است دوستان او نیز نمی توانند در کشف حقیقت کمک کنند چون اساسا او دوستی نداشته است. انسانی تنها که البته نتایج و کارنامه درسی درخشانی داشته است و همه دروس را با نمره عالی پشت سر گذاشته.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

همرسانی :
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.