کارنامهی یک سالهی جنبش سبز: شفافیت، عقلانیت و مدنیت
یکی از پرسشها در مورد این جنبش این است که پس از یک سال مقاومت و حضور در عرصهی اجتماعی با دهها قربانی و خانواده های داغدار، هزاران زندانی، هزاران تبعیدی، و دهها هزار مضروب کارنامهی آن را چگونه می توان ارزیابی کرد.
نتشر شده در: : روزآمد شده در
در هفتههای پایانی مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری دهم موجی به نام موج سبز شکل گرفت که تمام کشور را به سرعت درنوردید. با فضای کمتر تمامیت خواهانهی ناشی از انتخابات، مناظرات تلویزیونی نامزدها، اجتماعات انتخاباتی و شکل گیری سازمانهای شبکه ای در دنیای مجازی و دنیای واقعی مثل "کمیتهی صیانت از آراء" یا "سازمان رای" به علاوهی نهادهای مدنی و احزاب سیاسی که هنوز زیر چرخ های حکومت نظامی گرا له نشده بودند میلیونها نفر در عرصه انتخابات فعال شدند واین فعالیت پس ازتقلب درانتخابات درقالب یک جنبش اجتماعی ادامه یافت. اکنون یکی از پرسشها درمورد این جنبش این است که پس از یک سال مقاومت و حضور در عرصهی اجتماعی با دهها قربانی و خانواده های داغدار، هزاران زندانی، هزاران تبعیدی، و دهها هزار مضروب کارنامهی آن را چگونه می توان ارزیابی کرد.
تبدیل مخالفان به ناظران فعال
سازوکارها و اقتضائات جنبش سبز به عنوان یک جنبش مدنی وغیرخشونت آمیز، منتقدان و مخالفان حکومت را به شهروندانی فعال و ناظر تبدیل کرده است که سیاستها و اعمال حکومت و روندهای جاری در جامعه را به دقت زیر نظر دارند و این اعمال و سیاستها و روندها را تا حدی که بتوانند ثبت کرده و به عرصهی عمومی عرضه می کنند. علی رغم سرکوب شدید جنبش در یک سال اخیر، پدیدهی شهروند-خبرنگار به حاشیه نرفته و شهروندان مسئول که حکومتی پاسخگو و شفاف را طلب می کنند دست از آشکار کردن دروغها و تقلبات حکومت (و حتی برخی سوء فهمها و قلب واقعیتها از سوی برخی فعالان جنبش) نکشیدهاند.
نظارت دائمی شهروندان به تنگ تر شدن حیاط خلوتهای هیئت حاکمه در داخل و خارج کشور، شکسته شدن تابوی ولایت فقیه در میان بسیاری از باورمندان به این نظریه و لذا کوچک تر شدن دایرهی خودیها، و روشن تر شدن چهرهی رژیم در برابر مسلمانان منطقه منجر شده است.
تنوع بخشیدن به راهبردها و تاکتیکهای مبارزاتی
در یک سال اخیر راهبردها و تاکتیکهای متفاوت مبارزاتی مورد تجربه واقع شده اند. نیروهای جنبش از هر تجربه درس گرفته و اشتباهات یا محاسبات غیر منطبق با واقع را مورد تصحیح قرار دادهاند. هنگامی که تسخیر گردهمایی های رسمی با لشگر کشی مکرر حکومت مواجه شد معترضان بر مراسم ملی غیر حکومتی مثل چهار شنبه سوری تمرکز یافتند. با پر هزینه شدن اعتراضات خیابانی، معترضان به روش های کم هزینه تر مثل شعار نویسی یا اسکناس نویسی رو کردند. در جنبش سبز جان تک تک انسانها ارزشمند بوده و کسی قرار نیست آگاهانه به خودکشی یا اسارت دست بزند.
صندوق رای به منزلهی فصل الخطاب
در رژیم ولایت فقیه فصل الخطاب یعنی مرجع حل اختلافات سیاسی یک فرد است که او هم دارای گرایش سیاسی خاصی است و رژیمی را بر اساس تبعیض شکل داده و تقویت می کند. اما جنبش سبز با شعار "رای من کجاست؟" آغاز شد. پیام این شعار این بود که منازعات سیاسی و اختلافات باید از طریق صندوق رای اما در انتخاباتی آزاد، سالم و رقابتی حل شوند. همین پیام بود که به وحدت میان مخالفان و منتقدان حکومت بر سر راه حل دراز مدت بحرانهای سیاسی در ایران انجامید.
در یک سال اخیر تقریبا عموم مخالفان رژیم در داخل و خارج – از مشروطه خواهان تا جمهوری خواهان، و از نیروهای عرفی گرا تا اسلامگرا- به این توافق دست یافتهاند که نظام و روالهای جایگزین نظام و روال های موجود نه بر اساس زور یا منابع قدرت نیروهای درگیر بلکه بر اساس صندوق رای بر اساس همه پرسی (در باب نوع رژیم، قانون اساسی آن، و پرچم و نمادهای آن) و انتخابی شدن همهی نهادهای سیاسی تعیین خواهند شد. این امر اکثر مخالفان را حول محور صندوق رای وحدت بخشیده است. در عین حال مباحث نظری و دیدگاههای متفاوت مخالفان رژیم در جریان بوده است.
جنبش سبز با رهیافت همگرایانه و تکثر گرایانهاش طیفی از نیروهای سیاسی را در بر می گیرد. بواسطهی تجربهی خونین انقلاب 1357 و جنگ هشت ساله و نیز حکومت خشن موجود، این نیروها آموخته اند که اختلافات موجود در صحنهی عمل و نظر را نمی توان در دراز مدت با اسلحه و باتوم و شکنجه و اعدام حل کرد.
فضای چند صدای عمومی
رسانه های رسمی در داخل کشور تفریبا به طور کامل در اختیار حکومت است. اندک نشریات و روزنامه های نیمه مستقل باقی مانده (پس از تعطیلی دهها سایت خبری و دهها نشریه پس از انتخابات) تحت کنترل شدید قرار دارند. اما علی رغم این کنترل، فضای عمومی کشور در اختیار حکومت نیست. رسانه های رقیب به گفتهی مقامات به خانه ی اکثر ایرانیان راه یافته اند و تک صدایی بر فضای خانه ها حاکم نیست، اگر چه در فضاهای عمومی وانمود می شود که همه چیز در اختیار حکومت و ایدئولوژی رسمی اسلامگرایی است.
سبزها در داخل و خارج کشور با نوعی همصدایی راهبردی و نظری (تاکید بر حقوق بشر و دمکراسی و نقد خشونت و تبعیض) با تولید آثار ادبی و هنری مرتبا رسانههای بدیل و زیر زمینی و جایگزین (شبکه های تلویزیونی ماهوارهای و سایت های اینترنتی فیلتر شده) را تغذیه می کنند. حکومت از حیث تولید آثار هنری بر اساس ایدئولوژی خود علی رغم در اختیار داشتن هزاران میلیارد تومان بودجه تقریبا ورشکسته است.
***
علی رغم اعلام چند بارهی مرگ جنبش توسط حاکمان با گردهماییهای نمایشی و مهندسی شدهی 9 دی و 22 بهمن 1388، هر روزه رسانههای دولتی و گفتارهای مقامات مملو است از ذکر "فتنه ی سبز". هیئت حاکمه مدام با کابوس این جنبش کلنجار می رود در حالی که تلاش می کند با اعدام و احکام زندانهای بلند مدت برای فعالان جنبش آن را به فراموشی بسپارد. جنبش سبز همانند ققنوس از خاکستر هر سرکوبی سر بر آورده و با پرهیز از رهبری فرهمندانه و تقدس ایده ها به بازسازی خود اقدام کرده است. رمز قدرت رو به زوال حکومت در تک صدایی، پنهانکاری، و تمسک آن به خشونت و رمز تداوم جنبش در چند صدایی، شفافیت درونی، عقلانیت و مدنیت است.
موفقیت جنبشهای اجتماعی را نه با سقوط و براندازی حکومتی که با آن در حال مبارزه هستند بلکه با پیشبرد ارزشهایی که مدعی آن هستند و تصحیح روالها و سیاستهای جاری اندازه می گیرند. از همین جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی تنها هدف سبزها نیست چون پس از براندازی ممکن است حکومتی همسان یا حتی بدتر از آن برساخته شود. هدف سبزها دست یابی به آزادیها و حقوق بنیادین شهروندان ایرانی است. کنار رفتن تبعیضهای ساختاری در جمهوری اسلامی شرط لازم دست یابی به این آزادیها و حقوق است و نه شرط کافی آن. شرط کافی، شهروند مداری و قدرت مردم در برابر دولت مداری و قدرت مطلقهی حاکمیت است که با مبارزهی مدنی، شفاف و شفاف ساز و عقلانی محقق می شود.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید