کاریکاتور و عروسک، دو برخورد برای پرداختن به دو شاه قاجار در پاریس
نتشر شده در:
گوش کنید - ۱۴:۳۳
" یک کاریکاتوریست در حرمسرای پادشاه"، نام نمایشگاهی است که از روز 18 سپتامبر در گالری "نیکلا فلامل" در پاریس از کاریکاتورهای "بزرگمهر حسین پور" برگزار شده که تا روز 30 سپتامبر ادامه خواهد داشت.
کاریکاتورهای "بزرگمهر حسین پور"، ناصرالدین شاه و حرمسرایش را در بر می گیرند که بر پایه عکس های قدیمی به جامانده و با افزودن چند شاخص دوران مدرن کشیده شده اند.
ما از ورای این عکس ها بیشتر به نقش ناصر الدین شاه در ترویج هنرهای مدرن پی می بریم چون او نه تنها دوربین عکاسی، بلکه نخستین دوربین فیلم برداری را به ایران آوردو از این رو، نخستین سینماگر و به گونه ای نخستین هنرپیشه اصلی به شمار می آید، چون در فیلم هایش کاملأ آگاهانه در برابر دوربین حاضر می شود وخود را به نمایش می گذارد.
در زمینه عکاسی نیز، از جمله عکس هائی که از زنان برهنه اش می گرفت، از او یک عکاس نوآور می سازد.
گر چه "بزرگمهر حسین پور" بیشتر این زنان و زندگی درون دربار را نشان می دهد و همچنین با توضیحات کوچک خود بار تاریخی کار خود را بیشتر می کند، اما در کاریکاتوری که دو طرف گوشه یک دیوار را پر می کند و در آن شماری زن چادری و مقنعه به سر را می بینیم که در حیاطی گرد آمده اند و دو زانوی بالای عکس حکایت از نگاهی دارند که از بالکن به این زنان افکنده شده، کاریکاتوریست توجه را به بعد اجتماعی زندگی درباری ویا به طور کلی زنان آن دوران جلب میکند.
گفتگو با حسام خلعتبری
در کنار آنها هم مجموعه ای از عروسک های بسیار جالب علیرضا میر اسداله به نمایش گذاشته شده که آنهم به فتحعلی شاه، زنان و خادمان دربارش اختصاص یافته است.
با این عروسک ها که به شکلی خاص، یعنی مخلوطی از سنت و مدرنیسم ساخته شده، فتحعلی شاه، پدر ناصر الدین شاه، با شماری از زنهایش دیده می شود. موزیسین ها و خدمه دربار هم فراموش نشده اند. این سبک و پژوهشی که با فانتزی امتزاج یافته وهمچنین طرح لباس های عروسک ها، به آنها حالتی زنده می دهند و از این عروسک ها، موجوداتی جاندار می سازند.
از حسام خلعتبری، یکی از دو مدیران گالری "نیکلا فلامل"، پرسیدم چگونه و به چه دلیل به آثار بزرگمهر حسین پور و سپس علیرضا میر اسداله، توجه کرده است؟
بافت تاریخی شیراز نیز از ویرانی در امان نماند
در خبری دردناک از ویرانی قلب بافت تاریخی شیراز توسط لودرها، در روز 24 شهریور، آگاه شدیم.
این کارناشایسته که برای اجرایی کردن یک طرح توسعه انجام گرفت، به محلی لطمه وارد آورد که بیشتر بناهای تاریخیاش به دورهی ایلخانی باز می گردند.
لودرها در راه ویرانگر خود به خانهدختر فتحعلیشاه قاجار هم رسیدند، خانهای با معماری و تزئیناتی منحصر به فرد از دورهی زندیه.
به نوشته ایسنا، پس از انتشار خبراین ویرانگری از سوی رسانههای مختلف، واکنشهای فراوانی از سوی مردم دیده شد .آنها در پیامهایی که زیر خبرهای منتشرشده در این خبرگزاری آمده ناخشنودی خود را بیان کردند .
در یکی از آنها گفته می شود : " اگر قانونی انجام شده که احتمالاً قانون نقص دارد، اما اگر غیر قانونی است، پس چرا با قانونشکنان در همان لحظه شروع جرم برخورد نمیشود؟ قانون قانون است و شکی در آن نیست. راستی این اهرم قانونی که خیلیها میگویند یعنی چه؟"
یکی دیگر می نویسد :" آقای رییس محترم. حفظ آثار فرهنگی صرفاً با نامهنگاری - که البته بجای خود 100 درصد لازم است - شما اگر دو کار در زمان مسؤلیتتان انجام دهید، به نظر شخصی اینجانب دینتان به کشور را ادا نمودهاید. یک، حفظ وضع موجود آثار جهت انتقال به نسلهای آینده و دو، قبولاندن وجوب حفظ و نگهداری آثار فرهنگی به همه مردم همچون نان و آب و سایر ضروریات حیاتی دیگر انسانها."
و باز : " واقعا تاسفباره. اینها میخواهند ما هیچ هویتی نداشته باشیم و هویت قبلیما را به طور کامل فراموش کنیم."
و شماری دیگر می نویسند :
"شرم بر مسئولین شهر شیراز"
"متاسفم برای خودم که این چنین مسئولینی داریم"
"تخریبکنندگان، داعشهای تندرو هستند"
"تکاندهنده و حسرتباره. یک نفر جلوی اینها رو بگیره "
" لیاقت آثار باستانی رو نداریم، همین"
"فقط هدفشون از بین بردن تاریخه که بتونن یه تاریخ رو جاش بذارن و خلاص"
"کل اروپا دنبال چنین چیزهایی برای ابراز هویت هستن، اما تو ایران هویت رو با لودر خراب میکنن. این خونهها میتونن محل بازدید بشه. البته هرچند برخی مسئولین میانهخوبی با آثار باستانی ندارند. این چیزها سواد، فهم اجتماعی بالا و خرد و معرفت میخواد."
"ما چه فرقی با داعش داریم؟ متاسفانه وحشیبازی و دزدی در وجود برخی از ما بیداد میکنه. کسی نیست جلوی اینها را بگیره."
"عقل نباشد جان در عذاب است"
"ننگ باد بر کسی که دستور این تخریب فاجعهبار را صادر کرده."
"اگر این مکانها برای هر کشور دیگری بود روی چشم میگذاشتن، ما آثار باستانی میخواهیم چیکار؟"
"یعنی این طرح نمیتونست جای دیگه اجرا بشه و حتما باید وسط همین خونههای تاریخی اجرا میشد؟"
در واکنشی دیگر به دلایل همیشگی مسئولان که می گویند : "همه ساختمانهای قدیمی محل تجمع معتادان و دزدها شده و برای منطقه توریستی - مذهبی این منطقه چهره بسیار بدی دارد"، یک خواننده می پرسد : چرا تا به حال به فکر این ساختمانها نبودند؟ حالا که داره طرح عمرانی انجام میشه به یاد این ساختمانها افتادن؟؟ از این گونه اماکن تو شیراز بسیار زیاده. نمی شه با این دلیل، عمران در شیراز را متوقف کرد. کسایی که به فکر تخریب آثار باستانی هستند جلوی تخریب تخت جمشید و پاسارگاد رو بگیرند."
"چرا اینقدر برخی مسئولین بی خیال شدن؟ برای بعضیا فقط قدرت خودشون مهمه و بس. کسی به داد میراث فرهنگی این مرز و بوم نمیرسه. جواب آیندگان رو کی میخواد بده؟؟؟"
"ای کاش به جای این همه حسرت خوردن و شعار دادن یه فکر اساسی میکردیم. عاملان این طور کارها تا وقتی که این عکسالعملهای منفعلانه رو میبینن هیچ هراسی از این کارها ندارند، اما وقتی ببینند به جای نشستن پشت سیستمها و گفتن "حیف تخریب شد" داریم اعتراضمون رو عملی نشون میدیم اونوقت برای تخریب هر کدوم از این خونهها که دیگه هیچوقت نمیتونیم نمونهشون رو توی کشورمون داشته باشیم هر کاری هم بخوان بکنن یا جراتشو ندارن یا دستکم کمتر میشه."
"کاش میشد از مراجع دربارهی آثار و بناهای تاریخی در کشور استفتاء گرفت."
"این کارها رو میکنند، بعد گشت ارشاد راه میندازن که ما مشکل فرهنگی داریم"
"به فکر آثار فرهنگی و تاریخی نیستند، وضعیت بد این ساختمانها که نشان از عدم نگهداری مناسب آنها دارند مشخص میکند که عملا این ساختمانها تخریبی بودهاند. مدیریت بد در حفظ آثار تاریخی داریم و پس از تخریب به فکر حفظ آنها میافتیم"
"واقعا به جای اینکه احیاشون کنن همه رو خراب میکنن."
"شأن ثبت بودن را داشت دیگه چه صیغهای است؟ میراث فرهنگی نباید با این توجیهات مضحک قصور خودش رو توجیه کنه."
"شکایت را بگذارید کنار. شیپور را هم از ته آن نمینوازند. چند شکایت تاکنون رسیدگی شده که جواب داده باشد؟
دفاع "آلیور استون" از "پوتین" در مورد بندر "کریمه"
آلیور استون، سینماگری که سه جایزه اسکار برای فیلم هایش ربوده، در گفتگوئی با روزنامه رسمی "راسیسکایا گازیتا"، گفت : "پوتین حق داشته کریمه را رها نکند."
اما شماری از آمریکائیان نمی فهمند که پوتین از منافع ژئو پولیتیکی مهم روسیه در پیوند با اوکرائین دفاع می کند. بدین معنا که ناتو به اوکرائین روی خوش نشان داد تا روسیه را از دسترسی به ناو بانش در کریمه محروم کند که در پی یک همه پرسی بحث برانگیز ضمیمه روسیه شد.
به باور "آلیور استون"، که در گذشته فیلم های سیاسی بر پایه قتل "جان اف کندی" و رسوائی "واترگیت" ساخته است، تنش اوکرائین نتیجه استراتژی های ناتو برای نزدیک شدن به مرزهای روسیه علیرغم تضمین هائی است که واشنگتن، پیش از فروپاشی شوروی سابق ، در سال 1991، به "میخائیل گورباچف" داده بود.
"آلیور استون" که کار ساختن یک فیلم مستند ده بخشی را به نام " آمریکا، تاریخ ناگفته" را در مورد بخش های تاریک تاریخ این کشور به پایان رسانده، هم اکنون در حال تهیه یک فیلم مستند به نام " اوکرائین در آتش" است که تولید مشترکی است با اوکرائین و قرار است در آن گفتگوئی هم با "ولادیمیر پوتین" هم انجام دهد.
این سینماگر که فیلم آینده اش در باره "ادوارد اسنودون" است از مسکو برای دادن پناهندگی به کسی که اسرار شنود های آمریکا را فاش کرد، سپاسگذاری نمود که با این کار خود نشان داد آلترناتیو دیگری برای جهان کنترل شده توسط آمریکا وجود دارد.
"آلیور استون" که کارگردانی متعهد است، در گذشته نیز به شکل علنی از "جولین آسناژ"، بنیانگزار "ویکی لیکس" و نیز "هوگو چاوز"، رئیس جمهوری فقید ونزوئلا حمایت کرده بود.
در پایان ماه ژوئیه، "آلیور استون" از مقامات آمریکائی به دلیل متهم کردن روسیه به دست داشتن در سقوط هواپیمای مالزیائی در اوکرائین، آنهم بدون مدرک، انتقاد کرده بود.
"لویاتان"
لویاتان ، آخرین فیلم " آندره ی ایزویاگنتسیف"، کارگردان وهنر پیشه روسی،به روی پرده سینما ها آمد.
این کارگردان بسیار خوب که در سال 2003، شیر طلائی فستیوال ونیز را برای فیلم "بازگشت" ربود، با فیلم "طرد" در سال 2007 وارد بخش مسابقه ای کن شد و سپس در سال 2011، جایزه ویژه داوران را در بخش "نوعی نگاه" برای فیلم "النا" ربود، با این فیلم خود نیز جایزه بهترین سناریو را در فستیوال فیلم کن 2014 از آن خود ساخت.
فیلم "لویاتان" که در منطقه "مورمانسک" در شمال روسیه و در کنار دریای "بارنتس" ساخته شده به شرایط انسانهائی میپردازد که اسیر سیاستمدران فاسد، زمین خواران و افراد پرنفوذ شده اند و هیچ راهی برای نجاتشان از چنگال این دایره بسته کاپیتالیسم وحشی وجود ندارد.
داستان این فیلم از این قرار است که یک خانواده توسط یک مقاطعه کار پول پرست زیر فشار قرار می گیرد که میخواهد ملک پدری آنها رابه کمک شهردارودستگاه اداری فاسد از چنگشان در بیاورد و به جای آن مجموعه ای نو بسازد. خانواده نمی تواند حق خود را بگیرد و در دوزخ ناملایمات می افتد.
"لویاتان" که منظور هیولا و یا اژدهای افسانه ای است که از آب سر بیرون می آورد، عنوان خوبی برای فیلمی است که از پدیدار شدن هیولاهائی صحبت می کند که همه چیز را می بلعند.
در این فیلم قوی به دریا و تغییرات جوی به عنوان عامل همراه کننده تلاطم های درونی شخصیت ها رو آورده می شود و کارگردان در شخصیت پردازی، توانائی بسیاری از خود نشان می دهد. " آندره ی ایزویاگنتسیف"، در فیلم "لویاتان"، یک داستان احتماعی را به یک اسطوره تبدیل می کند و این نکته بسیار مهم فیلم است.
" آندره ی ایزویاگنتسیف"، گرچه برای ساختن فیلم خود از کتاب "لویاتان" یا رساله ماده و "شکل قدرت یک جمهوری کلیسائی و مردمی" اثر "توماس هابس"، فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم (1651)، الهام گرفته است، اما می گوید که ریشه هایش در روسیه است وبا هیچ جای دیگر احساس خویشاوندی نمی کند. او در عین حال می افزاید که عمیقأ بر این باور است که انسانها در هر کجای جهان که باشند، اعم از کشورهای پیش رفته ویا عقب مانده، روزی با یکی از این دو آلترناتیو روبرو می شوند: زندگی کردن در اسارت و یا به عنوان یک انسان آزاد.
" آندره ی ایزویاگنتسیف" جامعه روسیه را که تبدیل به هیولائی شده که در آن فساد و بی قانونی به شدت رخنه کرده می شکافد و نشان می دهد که چگونه روحانیون ارتدکس که نوسط رژیم پیشین از جامعه رانده شده بودند، بار دیگر نه تنها باز گشته اند، بلکه از نفوذ بسیار زیادی هم برخوردار شده اند. حال گرچه ظاهرأ دمکراسی به گونه ای وارد جامعه شده، اما نشانه های خود کامگی های گذشته هنوز رخت برنبسته اند و در همه ارکان زندگی چهره می نمایند. مصرف زیاد الکل و وابستگی به آن هم که از آغاز تا پایان فیلم صحنه هائی پر طنز و دراماتیکی را به وجود می آورد، تبدیل به سمبلی برای نشان دادن درهم فروپاشی جامعه می شود.
این سینماگر در یکی از مصاحبه های خود می گوید مسئله فساد و بهره برداری از انسانها به روسیه محدود نمی شود و اگر ودکا را از جلوی شخصیت ها برداریم وبه جای آن "تکیلا" (مشروب رایح در آمریکای جنوبی و آمریکا) بگذاریم، باز هم فرقی نمی کند و فیلم باور کردنی می شود.
پرسش این جاست که چرا هیأت داوران به فیلم بسیار خوب و خوش ساخت "لویاتان"، که در آن "ایزویاگنتسیف" با توانائی بسیار دکور فیلم خود را می چیند و زوایای روحی شحصیت هایش را برجسته می کند، جایزه بهترین سناریو را دادند در حالی که دست کم سزاوار جایزه بهترین کارگردانی بود و برعکس، آنها جایزه بهترین کارگردانی را به فیلم "فوکس کچر"، ساخته "بنت میلر" دادند که سناریویش بسیار جذاب بود !!
"ایو سن لوران" در برداشتی مناسب از این شخصیت
فیلم "سن لوران"، ساخته "برتران بونللو"، که در بخش مسابقه ای فستیوال کن امسال شرکت داشت، به روی پرده سینما آمد.
این فیلم،که در پی فیلم دیگری به همین نام به نمایش در می آید، که موضوعش را "ایو سن لوران" مد ساز بنام فرانسوی تشکیل می داد، از این نظر خود را از آن فیلم مجزا می کرد که دست کم تصویر این مد ساز خلاق را تنها به مسائل جنسی، مواد مخدر و افراط ها محدود نمی کرد. سبک فیلم برداری و تقسیم اکران به سه یا چهار بخش برای نشان دادن لحظات مهم "نمایش مد" ، یا کنار هم قرار دادن مسائل جهانی و کسانی که دلمشغولی شان در جای دیگری است (البته بدون دادن شعارهای مارکسیستی و تأکید بر این که طراحی مد و آفرینش زیبائی نیز خود هنر است) یا تلنگر های کوچک به کودکی ورفت و بازگشت به سنین مختلف "سن لوران"، از این فیلم یک بیوگرافی کامل و واقع گرا می ساخت. استفاده بسیار خوب از موسیقی اپرائی که"سن لوران" بسیار دوست می داشت نیز به کشش این فیلم می افزود.
دیگر این که در آغاز فیلم، صحنه ای را می بینیم که در آن "سن لوران" از آنچه بر او، در جوانی در بیمارستان روانی، گذشته و شوک های الکتریکی ای که تحمل کرده، سخن می گوید. این اعتراف که در کمتر جائی شنیده یا دیده شده، ریشه های شکنندگی این شخصیت را، که در سال 2008 در گذشت،به گونه ای توجیه می کند.
در حالی که در فیلم پیشین، آن هم به نام "ایو سن لوران"، که بر پایه زندگی این خلاق بزرگ مد ساخته شده بود، "جلیل له پر"، کاری جز پایان دادن به افسانه "ایو سن لوران"، خلاق بی نظیر مد زنان، نمی کرد.
در آن فیلم، تماشاگر جز ماجراهای سکس، مواد مخدر، شب زنده داریها و رفت وآمد به محیط های مشکوک، چیزی نمی دید و بخش خلاقه این هنرمند را، که تغییری بسیار بزرگ در نحوه لباس پوشیدن زنان جهان با رایج کردن کاپشن، کت صحرائی، کت و شلوار، اسموکینگ وکت ملوانی، به وجود آورد، بسیار کم حس می کرد. از سوی دیگر با دادن تصویری بسیار مثبت از "پییر برژه"، در بیننده شک در مورد وفاداری فیلم به واقعیت به وجود می آورد. از این رو "پییر برژه" به راحتی شماری از لباسهای کلکسیون "ایو سن لوران" را در اختیار سینما گر گذاشت و درهای بنیاد و و خانه اش را به روی او گشود. در حالی که پییر برژه از فیلم "برتران بونلو" که تقریبأ همان دوران زندگی "سن لوران" یعنی سالهای 1965 تا 1976 را در بر می گیرد، حمایت نکرد و حتا آن را تهدید به پیگرد قانونی نمود. بنابراین در نبود اجازه "پییر برژه"،که میراث دار "سن لوران" است، "برتران بونلو" خوشبختانه ناچار شد تا حد زیادی از روابط این دو بگذرد و تنها به اسطوره "سن لوران" بپردازد.
فستیوال کن هم با گزینش این فیلم، آنهم با در نظر گرفتن نفوذ "پپیر برژه" در همه محافل هنری و سیاسی، جسارت و استقلال خود را نشان داد.
یکی از نکات منفی فیلم "سن لوران" طولانی بودن بی جهت آن بود. بدین معنا که کارگردان می توانست در زمان کوتاه تری این شخصیت را همانگونه که می خواست نشان دهد..
شایسته یاد آوری است که "برتران بونللو"، در گذشته نیز دوبار، یکی با فیلم "تیره زیا" در سال 2003 و دیگری "آپولونید"، در سال 2011 در بخش مسابقه ای فستیوال کن شرکت داشت.
فستیوال فیلم های ایرانی "سان فرانسیسکو"
در روزهای 27 و 28 سپتامبر، فستیوال فیلم های ایرانی شهر "سان فرانسیسکو" برای هفتیمن بار برگزار می شود.
امسال نیز این فستیوال تازه ترین و بهترین های سینمای ایران وفیلم های کارگردانان ایرانی مقیم کشورهای دیگری چون چین، ژاپن، استرالیا و شماری دیگر را به مدت دو روز برای علاقمندان برنامه ریزی کرده است. در میان این فیلم ها نام فیلم "پارتی کامی"، ساخته علی احمد زاده، "در دام"، ساخته پرویز شهبازی، "هیس، دختر ها گریه نمی کنند"، ساخته پوران درخشنده و مستند جالب "سفر برادران امیدوار" دیده می شود که بین سالهای 1954 و 1964 انجام گرفت. این دوبردار در سال 1954 سفر به گوشه و کنار جهان را بر روی دو موتور سیکلت آغاز کردند و از مشهد، در شرایطی که سفر دشواریهای بسیاری را داشت، به سوی شرق وسپس به دیگر نقاط جهان رفتند. آنها از صحنه های مختلف سفر خود فیلم گرفتند و آنها را در جا مونتاژ کردند. نتیجه این توشه راه فیلمی شد که به کارهای مردم شناسان شبیه است. نسخه شانزده میلیمتری اصلی این فیلم از میان رفته و تنها نسخه دیجیتال آن توسط عیسی امیدوار در اختیار این فستیوال قرار داده شده است.
فیلم "امروز"، ساخته رضا میر کریمی، نامزد جوایز اسکار از ایران
هیئت انتخاب فیلمهای ایرانی برای معرفی به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی (اسکار) سر انجام از میان ده فیلمی که به مرحله نهایی رسیده بودند، فیلم "امروز" را به عنوان نماینده سینمای ایران برگزید. این سومین بار است که فیلمی از رضا میرکریمی به عنوان نماینده سینمای ایران به اسکار برگزیده میشود.
امروز فیلمی است اجتماعی که در سی و دومین جشنواره فیلم فجر شرکت داشت.
"جرج ارزا"، صدائی پرطنین در حنجره ای بسیار جوان
اگر کسی نداند که "جرج ارزا"، خواننده انگلیسی، 21 سال دارد و سفید پوست است، با شنیدن صدای پرطنین و ریتم های "بلوز"، "پاپ" و "فولک" ترانه های او، تصور می کند با یک خواننده ی مسن تر و سیاهپوست طرف شده است.
او که در ماه اوت دوره کنسرتی را در اروپا برای معرفی نخستین آلبومش انجام داد، علیرغم این که موسیقی نسل گذشته و مسن تر ها را اجرا می کند،با پیروزی بزرگی روبرو گردید.
او در این مورد می گوید که همواره این سنت آهنگساز-ترانه سرا- خواننده در انگلستان وجود داشته و برای او این موسیقی، موسیقی پیرها نیست !!
"جرج ارزا" می افزاید که با جستجو در میان آلبوم های متعلق به پدرش، "باب دیلن" و "مادی واترز" را کشف کرده و موسیقی آنها به نظرش کهنه نیامده است.
به هر رو، اگر این جوان، به همین سبک ادامه دهد، به زودی جای خالی "بلوز من" های فقید و شمار اندکی که باقی مانده اند را پر خواهد کرد.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید